۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

عملیات پنجه عقاب (2)

با پوزش فراوان به دلیل دیرکرد در چاپ ادامهء نوشتار

عمليات پنجه عقاب و خاطراتي از يك تفنگدار نيروي دريايي
نوشته: George C. Larson

3diuhtduizmelde1ny9.jpg
نقشه پروازی گروه دلتا
.
پس از آنكه تماسهاي ديپلماتيك براي خاتمه دادن به گروگان‏گيري بی دلیل و خارج از تمدن انسانی كاركنان سفارت ايالات متحده به نتيجه‏اي نرسيد، به دستور پرزيدنت جيمي كارتر، نهادي ويژه‏ای در پنتاگون براي انجام عمليات نظامي آزادسازی گروگانها تشكيل شد. اين گروه دو راهكار جهت رسيدن به آزادي گروگانها پيش رو داشتند:
1- عمليات فرعي نظامي با استفاده از بمب افكن هاي سنگین B-1 و موشكهاي كروز با كلاهك هسته‏اي جهت فشار به تهران.
2- استفاده از تكاوران بسيار ماهر جهت اجراي يك عمليات نجات در تهران (تكاوران گروه دلتا).
.

mb9lcjgmnr8pm0vpjh7l.jpg

.
اما برنامه ی دوم مد نظر قرار گرفت و تنها پس از دو ساعت از دريافت دستور، ما به راه افتاديم. عمليات برطبق برنامه در حال پيشرفت بود. غروب روز 24 آوريل 1980 (4 ارديبهشت 1359) هشت تفنگدار نيروي دريايي (خودم هم يكي از آنان بودم) سوار بر هليكوپتر سيكورسكي RH-53D موسوم به سي استاليون (Stallion Sea) عرشه‏ي ناو هواپيمابر يواس‏اس نيميتز (USS Nimitz) را به نقطه‎‏اي واقع در عمق 500 مايلي خاك ايران ترك كرد، منطقه‏اي بياباني و بی آب و علف كه نزديك شهر طبس واقع شده بود. (منطقه‏ای بین رباط پشت بادام و رباط خان) آنها قرار بود به ساير نيروهاي رزمي و شش هواپيماي ترابري C-130 ملحق شوند. برخي از اين هواپيماهاي ترابري فقط حامل سوخت جهت هليكوپترها بودند. اما يك اتفاق باعث وقوع آن حوادث ناگوار شد.
.

viz13hx72ifxf0xk8dxe.jpg
عکس یادگاری پرسنل گروه دلتا پیش از عملیات (روز 23 آوریل 1980)
.
هر هليكوپتر RH-53D يك سيستم به نام BIM يا (Blade Inspection Method) دارد. هر ملخ اين هليكوپتر توخالي است و درون آن از گاز نيتروژن فشرده پر شده است. ميزان فشار اين گاز درون ملخ با يك گيج به چراغ هشدار دهنده‏اي در درون كابين خلبان متصل شده است. اگر ملخ دچار آسيب شود، اخطار به وسيله‏ي یک گيج به صورت روشن شدن چراغ به خلبان اعلام مي‏شود. اكنون يكي از هليكوپترها قبل از رسيدن به نقطه‏ي تعيين شده در ايران، دچار اين نقص مي‏‎شود. خلبان و كمك او، هليكوپتر را در مكاني (استان كرمان) فرود مي‏‎آورند و ديگر هليكوپتر همراهشان آنها را سوار مي‏كند.
.
1j5u1k6yp7rmuw77ok7v.jpg
هلیکوپترهای RH-53D از عرشه ناو هواپیمابر نیمیتز به هوا برمی خیزند. (غروب 24 آوریل 1980)
.
پس از آن، يك هليكوپتر ديگر نيز دچار اشكال فني در سيستم آويونيك خود شده و به سرعت به سمت ناو نيميتز باز مي‏گردد. اكنون تنها شش هليكوپتر باقي مانده است، يعني حداقل تعدادي كه طبق برآورد و نقشهء طراحی شده براي تكميل عمليات لازم است. بدبختانه طوفانهاي شديد شن كه از ویژگیهای دائمی اين منطقه در ماههاي آوريل و مي است در محاسبات پيش بيني نشده بود و باعث مشكلات زيادي در پرواز هليكوپترها شد. اين موضوع نيز در دفتر خاطرات فرمانده عمليات، سرهنگ چارلز بكويث (Colonel Charles Beckwith) نيز آمده است: «آنها (هليكوپترها) به نظر مي‏آمد كه از نقاط مختلف جغرافيايي به محل تعيين شده مي‏رسند.» (نقل از كتاب نيروي دلتا – Delta Force – نوشته‏ي سرهنگ چارلز بكويث) بنابراين ما با يك ساعت تاخير در آنجا بوديم. (محل فرود به نام رمز Desert One معرفی شده بود)
.
mgx2mwroai33b9gahdx5.jpg
هلیکوپترهای RH-53D در تاریکی نیمه شب 24 آپریل 1980 به نقطهء Desert One (حومه ی طبس) می رسند.
.
هنگامي كه سرهنگ بكويث به نيروهايش دستور داد تا سوار هليكوپترها شده و به سمت نقطه‏ي تعيين شده در حومه‏ي تهران (لشگرك) حركت كنند، خبر بد ديگري دريافت كرد: يكي ديگر از هليكوپترهاي RH-53 دچار نقص فني در سيستم هيدروليك شده بود. بكويث ماموريت را لغو كرد تا نيروها و تجهيزات را به سلامت برگرداند، اما در تاريكي شب 24 آوريل 1980، يك هليكوپتر RH-53 كه در حال پرواز ايستا (ثابت) بود، به يكي از هواپيماهاي C-130 برخورد كرد و سرهنگ بكويث صداي انفجار شديدي را شنيد. C-130 كه در حال سوخترساني به هليكوپتر RH-53 بود به سرعت آتش گرفت. 8 سرباز قبل از آنكه بتوانند از مهلكه فرار كنند در آتش سوختند و كشته شدند و 52 گروگان آمريكايي، شبي ديگر را در اختيار گروگانگيرها سپري كردند.

q3k3sx7kv6ynpp02kz2.jpg

.
روز بعد و در جريان يك برنامه‏ي مستقيم تلويزيوني، پرزيدنت جيمي كارتر شخصن مسئوليت عمليات ناموفق نجات گروگانها را برعهده گرفت. عمليات ناموفق نيروي دلتا در صحراي ايران، باعث شد تا ايالات متحده يك سال بعد قدم به طراحي يك هواپيماي مناسب نمايد و بدينگونه هواپيماي V-22 موسوم به Osprey ساخته شد. هواپيمايي كه هنگام معرفي آن، اعلام شد كه با پرنده‏اي مناسب مانند V-22 عمليات نجات گروگانها در ايران، به گونه‏اي ديگر رقم مي‏خورد. هليكوپترهاي RH-53 برد پروازي و سرعت بسيار كمي داشتند و بدين‏سان بود كه هنگام سوختگيري، آن برخورد غم‏انگيز پيش آمد.
.

y4ngxujclimjx95m0gl.jpg

.
با توجه به عقيم ماندن طرح آزادسازي ديپلماتهايش در تهران، ايالات متحده با توجه به خصومت ديرينه‏ي صدام حسين با ايران (هم قبل از انقلاب مذهبی 1979 و هم پس از آن)، گروگانگيري اعضاي سفارتش را با تحريك رژيم صدام جهت اقدام نظامي بر عليه ايران، جبران نمود و بدين ترتیب، اقدام تعدادي از دانشجويان افراطي تهی مغز در تهران، منجر به شعله‏ور شدن آتش جنگ مهلك هشت ساله گشت، جنگي كه در آن حدود یک ميليون نفر از دو كشور كشته شدند و هيچ نتيجه‏اي هم به جز زیان براي دو كشور به ارمغان نيآورد. اينك كه به گذشته مي‏نگرم، با اندوهي فراوان به ياد دوستان كشته شده‏ي خود در آن بيابان جهنمي مي‏افتم.

سرنوشت عبرت آموز گروگانگیران

محمد موسوی خوئینی‌ها
خوئینی‌ها که رهبر معنوی دانشجویان در جریان اشغال سفارت آمریکا و از نزدیکان روح‌الله خمینی هندی پیش و پس از انقلاب مذهبی ۱۳۵۷ بود، پس از مرگ خمینی مسئولیتهای رسمی وی سلب شد. پس از آن با انتشار روزنامه توقیف‌شده سلام (۱۳۷۰ تا ۱۳۷۸) که به شدت از سیاستهای دولت انتقاد می‌کرد، نقش مهمی در پیروزی محمد خاتمی در انتخابات سال ۱۳۷۶ ایفا کرد. خوئینی‌ها معمولن از سوی مخالفان به جاسوسی برای شوروی، داشتن اعتقادات کمونیستی و حتا توطئه علیه خامنه‌ای متهم می‌شود. روزنامه سلام به دلیل چاپ سندی در ارتباط با ترورهای سازماندهی شده دگراندیشان توسط جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۸ توقیف شد و خوئینی‌ها در دادگاه ویژه روحانیت به جرم انتشار اسناد محرمانه کشور به محاکمه کشیده شد. اعتراض دانشجویان طرفدار وی به توقیف روزنامه سلام آغازگر حمله وحشیانه مزدوران حکومت به کوی دانشگاه تهران و حوادث روزهای پس از آن شد. حوادثی که تا زمان انتخابات خرداد 88 نیز همچنان ادامه پیدا کردند و هنوز هم آتش زیر خاکستر محسوب می شوند. در کتاب «شنود اشباح» نوشته «رضا گلپور» از وابستگی وی به سازمان جاسوسی شوروی (KGB) پرده برداشته شده است.

محسن میردامادی
میردامادی در پی پیامدهای اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران و دستگیری های فله‌ای فعالان سیاسی و دگراندیش در روز ۲۳ خرداد بعد از جلسه حزب مشارکت بدون هیچ گونه حکم قضایی و اتهامی به همراه سایر اعضا بازداشت گردید. وی پس از ۲۴ ساعت آزاد گردید ولی چند روز بعد دوباره به صورت غیرقانونی توسط لباس شخصی ها بازداشت گردید و به بند 209 زندان اوین منتقل گشت. لازم به ذکر است در طول این مدت به هیچ یک از اعضای خانواده وی و همچنین وکلا وی اجازه ملاقات داده نشده است.

ابراهیم اصغر زاده
او هرچند هنوز از اقدام خود در اشغال سفارت آمریکا دفاع می‌کند اما اظهار داشته که حاضر است به خاطر این کار عذرخواهی کند، اگر این کار به بهبود روابط دو کشور کمک کند. او داشتن برنامه‌ای برای گروگان‌گیری و یا اقامت طولانی در سفارت را رد کرده‌است و می‌گوید با پشتیبانی خمینی و حضور مردم در جلوی سفارت برای حمایت از آنان چاره‌ای جز باقی ماندن در سفارت برای آنان نمانده بود. شورای نگهبان صلاحیت او را برای نمایندگی در مجلس چهارم رد کرد و ۲۴ ساعت پس از پایان دوره نمایندگی‌اش دستگیر و به مدت یک ماه در سلول انفرادی بازداشت شد.

سعید حجاریان
وی که از قربانیان تروریسم دولتی جمهوری اسلامی است در سال ۱۳۷۸ توسط شخصی به نام سعید عسگر در مقابل شورای شهر تهران ترور شد. وی از این ترور جان به در برد، اما از آن پس زندگی بسیار سختی را بر صندلی چرخدار می‌گذراند و دچار اختلالات شدید گفتاری شده است. سعید عسگر پس از این ترور محاکمه شد و به ۱۵ سال زندان محکوم شد. همدست او که راننده موتورسیکلت سوزوکی 1000 حامل سعید عسگر بود به ده سال زندان محکوم شد. هرچند سعید عسگر یک روز نیز در زندان نگذرانید! پدر سعید عسگر در جریان رسیدگی اعلام کرد که آن شب فرزندش تا صبح در خانه بوده است. به نظر می رسد مسئول حادثه غیر از وی باشد و نیرو های اطلاعات سپاه دست به این کار زده اند که با زنده ماندن سعید حجاریان مجبور به پیدا کردن افرادی شده اند که مسئولیت ترور را بپذیرند. حجاریان پیشتر در ۸ شهریور ۱۳۶۰ مورد سوء قصد گروهک مجاهدین خلق قرار گرفته بود. وی از سال ۱۳۷۷ دست به انتشار روزنامه «صبح امروز» زد که در جریانات سیاسی آن روز نقش اطلاع‌رسانی عمده‌ای را بر عهده گرفت. ترور وی پس از افشاگری‌هایی درباره قتل‌های زنجیره‌ای در این روزنامه صورت گرفت. او از جمله صدها تن از فعالان سیاسی بود که در جریانات مربوط به رویدادهای پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران (خرداد ۱۳۸۸) بازداشت و روانه زندان اوین شد.

عباس عبدی
وی در آستانه سالگرد تصرف سفارت آمریکا در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۸۱ به اتهام واهی جاسوسی به حکم سعید مرتضوی بازداشت شد. خانواده وی از جمله همسر و دخترش نیز در معرض اتهام قرار گرفتند. وی عضو هیات مدیره موسسه پژوهشی «آینده» بود و در کنار سایر اعضای این موسسه از جمله دکتر قاضیان و بهروز گرانپایه دستگیر شد. برخورد با موسسه نظرسنجی آینده که عبدی یکی از اعضای آن بود هنگامی آغاز شد که پس از سخنرانی علی خامنه‌ای علیه اصلاح طلبان که خواستار مذاکره با آمریکا بودند نتایج سه نظرسنجی توسط این موسسه و دو موسسه دیگر (پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی و موسسه ملی سنجش افکار عمومی) در مطبوعات منتشر گشت که حاکی از موافقت 75% مردم ایران با مذاکره میان ایران و آمریکا ود. علی خامنه‌ای که توهم دشمن بینی کل دنیا را دارد، مذاکره با آمریکا را خیانت نامیده بود و پس از انتشار نظرسنجی‌ها آن را ساخته دشمن نامید. دستگاه قضایی این نظرسنجی کاملن علمی را جعلی دانست و این موسسه را متهم به تبلیغ علیه نظام الله از طریق نظرسنجی کرد. در ادامه اتهام جاسوسی برای آمریکا و کشورهای غربی و ... نیز به اتهامات اضافه شد. بهروز گرانپایه، علیرضا علوی تبار و حسینعلی قاضیان دیگر مدیران این موسسه نیز در کنار عباس عبدی بازداشت و محاکمه شدند. یک سال پس از محکوم شدن عباس عبدی و قاضیان به زندان و پذیرش تمامی اتهامات در دادگاه، عباس عبدی طی نامه‌ای مراحل مختلف شکنجه و آزار شدید در جریان بازجویی‌ها، متهم کردن اعضای خانواده وی که به سرپرستی سعید مرتضوی قاضی پرونده و دادستان تهران روی داد و او را وادار به پذیرش اتهامات در دادگاه کردند را افشا کرد. وی در بخشی از این نامه می‌نویسد: «کلیه تعلق خاطرم را به حکومتی که سه دهه برایش فعالیت کردم از دست داده‌ام که دیگر بخواهم برای اصلاحش انتقاد کنم.» وی در پایان نامه نوشت که هنوز ناگفته‌های فراوانی پیرامون آنچه در زندان روی داده دارد. وی در این نامه تاکید دارد که بازجویان وی از پرسنل سپاه پاسداران بوده‌اند. وی نامه دیگری نیز به دیوان عالی کشور پیرامون بخش اصلی پرونده موسوم به بند «د» نوشت و آن را یک فاجعه ملی خواند. وی در این نامه سعید مرتضوی را متهم کرد که خود یک سند محرمانه را جعل کرده و به عنوان سند کشف شده از منزل عبدی در پرونده وی قرار داده‌است.

سخن پایانی
جمهوری اسلامی تا جایی که توانست از اشغال کنندگان و گروگانگیران سفارت آمریکا در تهران انتقام گرفت. همچنین با توجه به اینکه ایالات متحده در 32 سال گذشته هیچگونه اقدام جدی برای مقابله با این رژیم صورت نداده است و همچنین آزمایشات گوناگون موشکهای بالستیک دوربرد جمهوری اسلامی که باعث رشد فروش جنگ افزارهای پیشرفته دفاع موشکی و غیره به کشورهای منطقه و حتا فرامنطقه‏ای گشته و جبران قابل توجهی از بحران مالی را برای ایالات متحده فراهم ساخته است، می‏توان جمهوری اسلامی را بزرگترین حافظ منافع ایالات متحده در منطقه قلمداد نمود. همچین با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد، روند دیدگاه مظلومیت اسرائیل در جهان که هیچگاه سابقه نداشته، رو به فزونی است.
.
پیوندها:
سنگ یادبود جانباختگان
.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۴, شنبه

عملیات پنجه عقاب


سالروز عملیات پنجه عقاب (Operation Eagle Claw)
(4 اردیبهشت 1359 - 24 آوریل 1980)

ماجرای عملیات نظامی ایالات متحده در طبس، حدود يك سال پس از پيروزي انقلاب قرون وسطایی اسلامی و پيش از استقرار كامل قواي امنيتي و نيز در دوره‌اي تشكيل شد كه دولت مهندس بازرگان استعفا كرده و دولت بني‌صدر و رجايي هنوز زمام امور را به دست نگرفته بود و دولت شوراي انقلاب موقت، مديريت كشور را در اختيار داشت. در آپريل 1980 ميلادي با بی‏نتیجه ماندن گفتگوها، ایالات متحده مصمم شد طرحهاي نظامي برای آزادی پرسنل سفارت آمریکا در تهران را به اجرا درآورد. آمريکايي‌ها نهایت تلاش خود را برای حل مسالمت‌آميز مسئله به انجام می‏رساندند. «برژينسکي» و «هميلتون جردن» در يادداشتهاي خويش یادآور مي‌شوند که در روزهاي پيش از آغاز عمليات نجات، بار ديگر مذاکره تازه‌اي را با ايراني‌ها گشودند تا آنها را اغفال کنند و ايراني‌ها احتمال ندهند که آمريکا قصد اجراي عمليات نظامي را دارد و همزمان به آمريکايي‌هاي مقيم ايران از راههاي مختلف توصيه مي‌کردند که ايران را ترک کنند.

ruimes2v4f4z4pkb7og.jpg


برژينسکي مي‌نويسد:
«طرح عمليات که پس از هفته‌ها بررسي و تحليل تهيه شده بود، دو روز (از 24 تا 26 آوريل 1980 برابر با 4 تا 6 ارديبهشت 1359) طول مي‌کشید. در شب اول، هشت هليکوپتر و سه هواپيماي C-130 در عمق خاک ايران در وسط بيابان فرود مي‌آمدند. هلیکوپترها پس از سوختگيري شبانه به نقطه‌اي در نزديکي تهران پرواز مي‌کردند و تمام روز را در انتظار فرا رسيدن شب در اين نقطه توقف مي‌کردند. حمله به سوي سفارت که محل نگهداري گروگانها بود، در شب دوم با خودروهایی که پيشتر تدارک شده بود، انجام مي‌گرفت و يک گروه جداگانه هم براي نجات «بروس لينکن» کاردار سفارت و دو تن از همکارانش به محل وزارت خارجه ايران مي‌رفتند. برنامه دقيقي براي ورود به ساختمان سفارت و آزاد ساختن گروگانها پيش‌بيني شده بود و گروگانها پس از رهايي و شايد به همراه چند اسير از اشغال‌کنندگان سفارت به استاديومي که در نزديکي سفارت قرار داشت، منتقل مي‌شدند و با هلیکوپترها به يک فرودگاه مجاور پرواز مي‌کردند. قرار بود، اين فرودگاه، شبانه به وسيله يک گروه کماندويي اشغال شود و گروگانها و کماندوها با هواپيماي مستقر در فرودگاه به پرواز درآيند. تمام مراحل عمليات در تاريکي شب پيش‌بيني شده بود و با تمرينهاي مکرر براي اين عمليات به وسيله گروه بسیار ورزيده‌اي که داوطلب انجام اين مأموريت شده بودند، همه ما به نتيجه آن اميدوار بوديم».

قرار شد عمليات توسط گروه رزمي مشترکي انجام شود که متشکل بود از گروه دلتا و بخشهايي از نيروي هوايي، دريايي و رنجرها. نيروي دلتا که نيروي عمل‌کننده اصلي در زمين و يورش به سفارت بود و در عمليات به کار گرفته شد، از پيچيده‌ترين و سخت‌ترين آموزشها و مهارتهاي نظري و عملي برخوردار بود، چنان که مي‌توان اعضاي آن را افراد استثنايي دانست که به ندرت، ديگران قادرند به چنين ظرفيتهايي برسند. نيروي دلتا طوری آموزش ديده است که در پشت خطوط دشمن در جبهه جنگ يا در شهر، دست به عمليات تخريب، انفجار، شناسايي و نجات و ضدتروريسم بزند و تا آن زمان، نيروي دلتا همچون يک گروه سري براي مردم و حتا نيروهاي آمريکايي هم ناشناخته بود.

طرح عمليات
نام رمز مأموريت براي آزاد کردن گروگانها «پنجه عقاب» و طرح آن از اين قرار بود: سه هواپيماي MC-130 حامل نيروها و سه هواپيماي EC-130 حامل سوخت (جمعن شش هواپيما) جزيره مصيره، واقع در سواحل شيخ‌نشين عمان را ترک مي‌کنند و به سوي ايران به پرواز درمي‌‌آيند و در محلي در کوير طبس که «کوير يک» (Desert One) نامگذاري شده، فرود مي‌آيند و در آنجا منتظر ورود هشت هلیکوپتر R-H-53D مي‌شوند.
1q71f3jh0th51hycjtg.jpg
شش هلیکوپتر سی استالیون در آسمان و دو جنگنده F-14B Tomcat بر روی عرشه ناو نیمیتز در عکس دیده می شوند. (غروب 24 آپریل 1980)
.
هلیکوپترها قرار بود از عرشه ناو هواپيمابر «نيميتز» که در خليج عمان مستقر شده بود، به پرواز درآمده و در مسيري متفاوت حرکت کرده و تقريبن سي دقيقه پس از فرود آخرين هواپيما، وارد کوير شوند. هلیکوپترها به محض ورود، سوختگيري کرده و نيروي يورش 118 نفري را سوار مي‌کنند. محاسبات چنان انجام شده بود که شش هلیکوپتر، کمترين رقمي بود که براي بلند کردن وزن تيم يورش و تجهيزات آنها و گروگانها لازم بود و دو هلیکوپتر هم براي پشتيباني و يا زاپاس در صورت بروز اشکال فني يا آسيب ديدن يکي از شش هلیکوپتر در اثر تيراندازي و غيره در نظر گرفته شده بود.

v8t8fpz9muwnbszt7umo.jpg
چیدمان طراحی شده برای هواگردهای فرود آمده در نقطهء Desert One
.
هواپيماها به مصيره بازمي‌گردند و هلیکوپترها، نيروي دلتا را سوار کرده و رهسپار تهران مي‌شوند، به نحوي که يک ساعت پيش از طلوع آفتاب به محل پنهان شدن خود در نزديکي تهران رسيده و با طلوع آفتاب، ساعات روز را در تپه‌هاي اطراف گرمسار پنهان مي‌شوند که همه اين محلها از قبل به وسيله افرادي که داخل ايران شده بودند، شناسايي شده بود و در اين محل، تيم يورش با دو مأمور وزارت دفاع آمريکا که چندين روز پيش از عمليات وارد تهران شده بودند، ملاقات مي‌کنند. پس از غروب آفتاب، دو مأمور وزارت دفاع با يک وانت داتسون و يک فولکس واگن مي‌آيند و يکي از اين وسايل نقليه، شش راننده و شش مترجمي را که با دلتا آمده‌ بودند، به انباري در حومه تهران مي‌برند که در آن شش کاميون مرسدس پارک شده و قرار است در هنگام عمليات، ديوار شرقي سفارت با بمب منفجر شود، به گونه‌اي که کاميونهاي هجده چرخ به راحتي عبور کرده و وارد محوطه سفارت شوند.

خودروی ديگر سرهنگ «چارلي بکويث»، فرمانده عمليات را براي شناسايي از محل اختفا تا سفارت مي‌برند و بکويث پس از وارسي مسير و محوطه اطراف سفارت به محل اختفا بازمي‏گردد. قرار است با فرارسيدن زمان يورش، شش کاميون افراد دلتا را که به عناصر قرمز، سفيد و آبي تقسيم شده و هر کدام وظايف خاصي در يورش دارند، سوار کرده و از گرمسار در طول جاده دماوند در ساعت 8:30 شب حرکت کنند و با جلوداري سرهنگ بکويث که پيشتر مسير را شناسايي کرده، به تهران بروند. اگر به دليلي کاميون‌ها متقوف شوند و مورد تفتيش قرار گيرند، مأموران بازرسي، دستگير و همراه دلتا برده مي‌شوند. در مورد روش عبور کاميونها در شهر تهران به شکل کاروان و يا به شکل سبقت‌گيري به نوبت از يکديگر توصيه‌هاي لازم انجام شده است. يک تيم يورش سيزده نفري که وظيفه آنان، نجات سه گروگاني است که در ساختمان وزارت خارجه نگهداري مي‌شوند با يک اتومبيل فولکس واگن استيشن در مسيري متفاوت به سوي هدف خود حرکت مي‌کند.

بين ساعت يازده و نيم شب يک گروه برگزيده از افراد در يک وانت داتسون با اسلحه کمري با صداخفه‌کن پس از تصرف دو پست نگهباني، نگهباناني را که در طول خيابان روزولت کشيک مي‌دهند، دستگير مي‌کنند و افراد تيم يورش با استفاده از نردبان‌، از ديوار سفارت بالا مي‌روند. آنگاه سرگرد اسنافي (نام مستعار) که به عنوان افسر هوايي دلتا عمل مي‌کند، به هلیکوپترها که در اطراف گرمسار در حال آماده‌باش هستند، اطلاع مي‌دهد و آنها شروع به چرخيدن در شمال شهر مي‌کنند. با علامت او، هلیکوپترها به نزديکي سفارت مي‌آيند و اگر همان طوري که انتظار مي‌رود تيرکهاي کار گذاشته شده در محوطه باز سفارت را (که پيشتر در عکسها شناسايي شده بودند و احتمالن ايراني‌ها آنها را براي جلوگيري از امکان فرود هلیکوپترها کار گذاشته بودند) بتوانيم برداريم، نخستین هلیکوپتر مستقيمن به داخل سفارت فراخوانده مي‌شود و سپس، تمام گروگانهاي آزاد شده سوار آن هلیکوپتر مي‌شوند و پزشکان گروه دلتا آنها را معاينه مي‌کنند. در صورتي که امکان جابه‏جا شدن تيرکها وجود نداشت، طرح ديگر اجرا مي‌شود و گروگانها به استاديوم امجديه برده مي‌شوند. پس از آنکه تمامي گروگانهاي آزادشده به وسيله هلیکوپتر از محوطه دور شدند، عنصر قرمز و به دنبال آن عنصر آبي از شکافي که در ديوار ايجاد شده است، عقب‌نشيني مي‌کنند و با عبور از عرض خيابان روزولت (مفتح) به استاديوم مي‌روند و در آنجا به همراه عنصر سفيد سوار باقي مانده هلیکوپتر مي‌شوند.

چنانکه گروگانهاي نگهداري شده در وزارت خارجه در خاطرات خود در کتاب «444 روز» گفته‌اند، در محل اقامت آنان، دائمن ديپلماتهاي خارجي که براي ديدارهاي ديپلماتيک به وزارت خارجه مي‌رفتند، با آنها هم ديداري مي‌کردند و آمريکاييها نيز از اين طريق، اطلاعات دقيق و جزيي در مورد نگهداري آنها در ساختمان وزارت خارجه ايران داشته‌اند. قرار بود در حالي که عمليات در تهران ادامه دارد، در جنوب تهران در منظريه (نزديک شهر قم و بخشي از ميدان تمرين بمبارانهاي هواپيماهاي جنگي که پيش از انقلاب مورد استفاده قرار مي‌گرفت و اوائل انقلاب متروکه شده و خالي از نيرو بود) يک واحد رنجر با هواپيما وارد شود و پس از تصرف فرودگاه آنجا، امنيت آن را تأمين کند و پس از رسيدن تمام گروگانها، مترجمان، خلبانان، خدمه، مأموران وزارت دفاع و نيروي دلتا، همگي با هواپيماي استارليفتر سي-141 ايران را ترک کرده و به پايگاه مصيره در عمان مي‌روند. قرار بود رنجرها پس از نابود کردن منظريه ايران را ترک کنند.

نیروهای اين عمليات جمعن 132 نفر بودند که شامل دو ژنرال وطن پرست ايراني که پس از انقلاب به ناچار به آمريکا رفته بودند، دوازده راننده، يک تيم دوازده نفري مترجم که نظارت بر جاده‌ها و امنيت «کوير يک» را برعهده داشتند، تيم مخصوص ضربت سيزده نفره، 93 تن از عمل‌کننده‌ها و ستاد دلتا که تيم ناظر با يکي از C-130 ها به مصر بازمي‌گشت و 120 نفر سفر را تا مخفيگاه ادامه مي‌دادند که همگي داوطلبانه اين کار را قبول کرده بودند، می‏شدند. ترتيباتي هم براي پرواز دو هواپیمای توپدار AC-130EH بر فراز شهر تهران اتخاذ شده بود.

6dnk6w2rrfpvp639583e.jpg

.
سرهنگ چارلز بکویث (فرمانده عملیات):
«بدين ترتيب قرار شد يکي از آنها با پرواز بر فراز سفارت از نزديک شدن هر زره‌پوش به خيابان روزولت (مفتح) جلوگيري کند و ديگري نيز بر فراز فرودگاه بين‌المللي مهرآباد که از قرار معلوم دو فانتوم F-4E در باند آن در حال آماده‌باش بودند، دور بزند. هرگز قصد بمباران تهران در کار نبود و پرواز هلیکوپترهاي توپدار بر فراز تهران فقط براي خنثا کردن هرگونه تهديدي بود که دلتا قدرت مقابله با آن را نداشت. بعضي از ما در ويتنام با اين هلیکوپترها کار کرده بوديم و مي‌دانستيم که خمپاره‌انداز 105 ميليمتري و تفنگ کاتلينگ 20 ميليمتري هواپیمای AC-130 مي‌تواند در تهران به ما کمک کند و روحيه افراد بهتر شود. ديگر در اين حرفي نبود که آیا دلتا قادر خواهد بود گروگانها را خارج کند، به خصوص آن زنگ خطر ذهني نيز از زنگ زدن باز ايستاد.»

کشتن نيز جزو ضروري طرح عمليات نجات بود. در جلسه‌اي که در کاخ سفيد تشکيل شد تا آخرين نتايج طرح عمليات مورد بحث قرار گيرد و به سوالات و ابهامات رئيس‌جمهوري و ديگران پاسخ داده شود. «هر ايراني مسلح در داخل ساختمان‌ها بايد کشته مي‌شد. ما نمي‌رفتيم که نبض آنها را بگيريم و ضربان قلبشان را بشماريم. ما آن قدر گلوله خرج آنها مي‌کرديم تا مسئله‌اي برايمان به وجود نياورند. وقتي که عمليات شروع شود، تعداد زيادي از ايراني‌ها براي آوردن کمک پا به فرار مي‌گذارند، دلتا وظيفه دارد که آنها را مثل آبکش سوراخ سوراخ کند؛ اين طرح بود».

در مورد فرود آمدن يک باند متروک در نزديکي يک شهر کوچک ايران، سرهنگ چارلز بکويث مي‌گويد: «به نظر من، جاي چندان مناسبي نبود. اين بدان معني بود که عده‌اي از مردم احتمالن کشته مي‌شدند، کشتن مسئله‌اي نبود اين کار يکي از وظائف گروه دلتا بود، اما کشتن غيرضروري مردم، احمقانه به نظر مي‌رسيد. همچنين يک درگيري مسلحانه خطر کشف شدن مأموريت را افزايش مي‌داد».

حال بايد دانست که آنها براي اجراي عمليات و درک اين‌که در وهله نخست به چه ساختمانهايي در سفارت بايد يورش ببرند و بنابراين چه تعداد نيرو و تجهيزات لازم دارند، علاوه بر استفاده از عکسهاي هوايي، عکسبرداري از محل سفارت به وسيله خبرنگاران مرتبط، استفاده از فیلمهای تلويزيوني و اطلاعات افراد و جاسوسان و ... از روانپزشکاني که به وسيله افسران اطلاعاتي گرد آورده شده بودند نيز استفاده کردند. آنان با استفاده از اين اصل بديهي که بايد به 53 گروگان منزل و غذا داده مي‌شد، آغاز کردند و دريافتند که دانشجويان اشغالگر سفارت تا آنجا که امکان دارد نمي‌خواهند به گروگانها آسيب برسانند؛ بنابراين، بايد ديد چه نوع تسهيلاتي در داخل سفارت وجود داشت که مي‌شد، از آنها براي مراقبت از گروگانها استفاده کرد. با استفاده از منطق استقرايي، دو ساختمان از چهارده ساختمان موجود در سفارت، تقريبن بلافاصله از بحث خارج و حذف شدند، زيرا تسهيلات آشپزي در آنها وجود نداشت و سيستم‌هاي گرم‌کننده نيز در وضع خوبي نبودند. از اين ديدگاه در مورد تک تک ساختمانهاي اداري و موتوري و... در سفارت، بحثهاي مفصلي شد که ثابت شود کدام ساختمان، محل اقامت گروگانهاست و کدام نيست که در نهايت از چهارده ساختمان به شش و يا هشت ساختمان رسيدند و از آن پس بود که امکان تعيين ويژه و تعداد افراد مورد لزوم مشخص مي‌شد، البته در آخرين روزها تعداد ساختمانهاي مورد نظر به چهار تا رسيد.

89qduqilk8i72wbk7bqp.jpg

.
در آن زمان در ايران کسي نمي‌دانست که فیلمهای تلويزيوني که هر روز از تظاهرات تهی مغزان اسلام پرست در مقابل سفارت آمريکا در تلويزيون پخش مي‌شد و روي ماهواره‌ها مي‌رفت، حاوي نکات اطلاعاتي بي‌شمار و مهمي براي طراحان عمليات است. کسي نمي‌دانست که آنان از روي نحوه نگهباني و در دست گرفتن سلاح و جابه‌جا کردن آن به ارزيابي کيفيت نيروها پرداخته و برآورد مي‌کنند که افراد مسلح داخل سفارت، چقدر آموزش ديده يا آماتور هستند. کسي نمي‌دانست که نحوه رفت و آمد مسافران در فرودگاه و کنترل و بررسي مدارک در فرودگاه و يا سفرهاي بين شهري و نوع کنترلهاي پليس بين شهري و نحوهء رفت‌وآمدهاي عادي و روزمره مردم در شهر و ... با دقيقترين اطلاعاتي که اصلن مهم به نظر نمي‌آيد، بايگاني شده و براي طراحي يک عمليات نظامي مورد استفاده قرار مي‌گيرد.

براي اجراي عمليات حتا افکار و تخيلات نگهبانان سفارت مطالعه شده بود، چون اين ترديد وجود داشت که هواپيماهاي EC-130 که 300 گالن سوخت را در تانکهای بزرگ خود جاي مي‌دادند، بتوانند براي سوختگيري هلیکوپترها در کوير فرود آيند و احتمال آن مي‌رفت که پوسته خارجي زمين، نتواند وزن آنها را تحمل کند و در نتيجه، قادر به فرود يا پرواز مجدد نباشند، لذا يک هواپيما با همان وزن به کوير رفت و فرود آمد و محل را بررسي کرد، عکس گرفت و از خاک آنجا نمونه‌برداري کرد و در 31 مارس با اطلاعات از لازم از کوير بازگشت. در اين پرواز آزمايشي، وقتي هواپيما فرود آمده بود، آنها چراغ‌هاي مخصوصي را که از قبل ساخته بودند در کوير کار گذاشتند. اين چراغ‌ها به گونه‌اي طراحي شده بود که از درون يک هواپيماي C-130 مي‌شد، آنها را با کنترل از راه دور، يعني از فاصله دو يا سه مايلي روشن کرد. اين چراغ‌ها که منطقه فرود را مشخص مي‌کردند، حجم کوچکي داشتند. افرادي که به تهران به منظور پيشقراولهاي جاسوسي فرستاده شدند، تحت آموزشهاي دقيق سرويسهاي اطلاعاتي قرار گرفتند که شامل ياد گرفتن رسوم، امور محرمانه، به خاطر سپردن خيابانها و بلوارهاي تهران، مطالعه وضع و کيفيت حمل و نقل در تهران و ياد گرفتن مقدار لازمي از زبان فارسي و سيستم پولي ايران و ياد گرفتن زندگي مخفيانه و تبادل رمز و مکالمات رمزي و ... می‏شد.

تمرينهاي مکرر
اعضاي دلتا بارها و بارها عمليات را به طور آزمايشي تکرار و تمرين کردند. طراحي استاديوم فوتبال امجديه در نزديکي سفارت و تمرين عقب‌نشيني از سفارت براي سوار شدن به هلیکوپترها در استاديوم، دست کم يکصد بار انجام شد، يکصد بار سفارت ساختگي در ميدان تير مورد حمله قرار گرفت و صدها و صدها بار افراد از ديوار 9 فوتي که ساخته شده بود، بالا رفته و پايين پريدند. طراحي ديوار سفارت و انفجار آن به نحوي که به آساني، کاميونها از آن عبور کنند، بارها و بارها توسط يک متخصص انفجار انجام شد.
.
.pwcc1eu9qnvh8nbsh1y2.jpg
نيروهاي ويژه ايالات متحده در هنگام تمرين شبيه سازي شده براي عمليات نظامی در ايران در ايالت آريزونا (+ عکس بعد)
.
کساني که نقش پاسداران ايراني را بازي مي‌کردند، در حال گشت در اطراف ديوار ساختگي سفارت مورد حمله قرار گرفتند. افراد از ديوار بالا رفتند و به ساختمانهاي ساختگي حمله شد و آنجا خيلي زود پاکسازي شد و هلیکوپترها فرود آمدند. رنجرها در يک منظريه ساختگي، باند فرودگاه را در اختيار داشتند و هواپيماهاي C-141 با موفقيت همه را سوار کردند. تمرين براي هفتمين بار کاملن بدون اشکال انجام شد.

rzexqggcj5o3bfmw275g.jpg


چارلي بکويث مي‌نويسد: «در روزهاي آخر، روش باز کردن درها، محل کليدها و باز کردن قفل‌ها را مي‌دانستيم و تمرينهاي زيادي هم در اين مورد انجام شده بود و مي‌گويد، برنامه کار نگهبانان را در دست داشتيم و محل زندگي آنها را مي‌دانستيم.»

همکاري کشورهاي جهان
زیبگنیو برژينسکي در کتاب خود مي‌نويسد: «در انجام اين عمليات ما از همکاري صميمانه يک کشور دوست و همکاري غيرمستقيم چند کشور ديگر منطقه که از چگونگي اين عمليات و هدف آن اطلاع نداشتند برخوردار شديم. بايد يادآوري کنم که چند کشور هم در تدارک اين عمليات در داخل ايران با ما همکاري کردند که ما از اين حيث مديون هستيم و بايد روزي آن را جبران نماییم».

شکست عمليات نجات و فکر ادامه آن
با وجود همه پيش‌بيني‌ها، دقتها، تمرينها، محاسبات، کمکهاي خارجي و ... متاسفانه عمليات نجات با وقوع يک رويداد بسيار ساده شکست خورد و نتايجي کاملن معکوس به بار آورد. هواپيماهاي ترابری C-130 در «کوير يک» فرود آمدند. نيروهاي عملياتي، موتورسيکلتها و جيپ چهار تني را از هواپيماها تخليه کردند. در اين حال، يک اتوبوس بنز حامل مسافر در جاده‌اي در آن نزديکي مي‌آمد، قبل از اين‌که گروه حفاظت از جاده به طور کامل مستقر شود، سرهنگ بکویث به تایرهای اتوبوس شليک کرده و آن را متوقف مي‌کند و مسافران را پياده کرده و تحت نگهبانی قرار دادند. در اين حال، يک تانکر بنزين هم نزديک شد که آن را هم با يک سلاح ضدتانک هدف قرار دادند و تانکر آتش گرفت. پس از آن کاميون کوچکتري از راه رسيد و به محض مشاهده وضع به سرعت دور زد و در تاريکي دور شد و در همين حال، راننده کاميون قبلي که خود را نجات داده بود نيز با آن گريخت.

سرهنگ چارلز بکويث مي‌نويسد:
«امکان اين‌که دو راننده کاميون ما را ديده باشند، دليل نمي‌شد که ما جل و پلاسمان را جمع کنيم و برگرديم و البته اين يک ريسکي بود که من آن را پذيرفتم. هلیکوپترها با يک ساعت و نيم تأخير رسيدند. اين تأخير براي عملياتي که همهء لحظه‌ها در آن محاسبه شده بود، خيلي جانکاه بود. شش هلیکوپتر، هر کدام از جهت متفاوتي آمدند، اما دو هلیکوپتر هرگز نيامدند. هلیکوپترها با طوفان شن مواجه شده بودند. پس از سوختگيري يکي از آنها هم نقص فني پيدا کرد و تنها پنج هلیکوپتر براي عمليات مانده بود. با خود گفتم يا عيسي مسيح، دستم به دامنت... ما فقط پنج هلیکوپتر داريم که مي‌توانند، پرواز کنند... کاملن به ستوه آمده بودم. به جيم گفتم: وضع خراب است. آن خلبانهاي لعنتي مي‏دانند که ما نمي‌توانيم با پنج هلیکوپتر پيش برويم. کايل و من نقشه را مرور کرديم. چطور اين بار لعنتي را سبکتر کنيم. اين هلیکوپترها فقط قادرند مقدار معيني بار حمل کنند. تصميم به لغو عمليات گرفته و با واشینگتن و مراکز فرماندهي هماهنگ مي‌شود. خلبانان C-130 موتورهايشان را گرم مي‌کردند و گرد و غبار در اطراف پراکنده مي‌شد. ساعت تقريبا 2:40 دقيقه پس از نيمه‏شب بود. در ميان تندباد، يکي از هلیکوپترها را ديدم که از زمين بلند و به سمت چپ کج شد و به آرامي به عقب خزيد سپس صداي مهيبي بلند شد، صداي انفجار بمب نبود، صداي شکستن نبود، صداي چيزي بود که با يک ضربه متلاشي شود؛ يک انفجار بنزين. گلوله آتشين آبي رنگ مثل بالون به هوا رفت. ظاهرن هلیکوپتر سرگرد شافر به تانکر سوخترسان EC-130 یعنی هواپيمايي که تازه اعضای گروه آبي را سوار کرده بود، برخورد کرد. حرارت خيلي زياد بود. يکي ديگر از هلیکوپترها که در فاصله نزديکي به محل انفجار بود، هر لحظه امکان داشت، آتش بگيرد. هوا مثل روز روشن شده بود. موشکهاي روي زمین منفجر مي‌شدند. افراد گروه آبي طبق آموزشهایی که ديده بودند، به سرعت در همان لحظه اول از هواپيما خارج شده و بعضي مجروح شده و مسافران ايراني هم در نزديکي جاده محتاطانه ايستاده و نظاره‌گر بودند. در تمام راه بازگشت به مصيره، احساس پوچي و پژمردگي مي‌کردم. يأس بر وجودم سايه افکنده بود، گريه‌ام گرفت. اين موقعي بود که نشستم و با تمام وجود، گفتم يا عيسي مسيح، تو مي‌داني که چه گندي بالا آمده است. ما واقعن باعث شرمساري کشور خودمان شديم، خودم را بسيار حقير احساس مي‌کردم. نمي‌خواستم صحبت کنم يا هيچ کاري انجام دهم. فقط احساس مي‌کردم که ديگر آبرويي برايم نمانده بود».
.
wnltcovbhhxlhgw7iyhq.jpg
در اين عمليات هشت تن از سربازان در نقطهء «کوير يک» کشته شدند.
.
هاميلتون جردن در مورد شکست عمليات نجات مي‌نويسد:
«از صبح امروز (پنجشنبه 24 آوريل 1980 / 4 ارديبهشت 1359) نمي‌توانم هيجان خود را پنهان کنم. نزديک ظهر (که به وقت ايران نيمه شب بود) رئيس‌جمهوري من را احضار کرد و وقتي که وارد دفترش شدم، او را خيلي افسرده و ناراحت ديدم. پيش از اين‌که من سخن بگويم، خود او شروع به صحبت کرد و گفت، الان خبر بدي به من داده‌اند. دو هلیکوپتر ما در شروع عمليات سقوط کرده است. از شنيدن خبرها گيج و مبهوت شدم... کارتر پشت ميز خود نشست و چند ثانيه سکوت برقرار شد، هر کسي در درون خود به عاقبت کار مي‌انديشيد و ياراي سخن گفتن نداشت. اين سکوت مرگبار را صداي زنگ تلفن شکست. کارتر گوشي را برداشت و گفت: ديويد (جونز) چه خبر؟ ما حرفهاي جونز را نمي‌شنيديم ولي حالت چهره کارتر و پريدگي رنگ او نشان مي‌داد که خبرهاي بدي مي‌شنود. کارتر لحظه‌اي چشمانش را بست و در حالي که به زحمت آب دهانش را قورت مي‌داد، پرسيد: آيا کسي هم مرده است؟ همه به دهان و چشمان او زل زده بوديم. گوشي تلفن را گذاشت، هيچکس سوالي نکرد تا اين‌که خود کارتر پس از چند ثانيه سکوت گفت: مصيبت تازه‌اي پيش آمده، يکي از هلیکوپترها به يک هواپيماي C-130 خورده و آتش گرفته و احتمالن چند نفري هم کشته شده‌اند... . تصور اين‌که گروهي از داوطلبان نجات گروگانها خود جان باخته‌اند و در يک بيابان دور در آن سوي دنيا به خاک افتاده‌اند، چون کابوسي بر فکر و روح من سنگيني مي‌کرد. از اتاق کابينه بيرون آمدم تا کمي در هواي آزاد کاخ قدم بزنم و افکارم را منظم کنم، ولي هواي خفه و مرطوب بيرون بيشتر ناراحتم کرد. با حال تهوع به داخل کاخ برگشتم... وقتي به اتاق کابينه برگشتم، هنوز حال عادي نداشتم. رئيس‌جمهوري از براون پرسيد: خبر کشته شدن مأموران عمليات را چگونه به اطلاع خانواده‌هاي آنان خواهيد رسانيد؟»

جردن:
«در جلسه جمعه 25 آوريل 1980 (5 ارديبهشت 1359) همه ناراحت و مات مزده بودند و هيچ کس حرفي براي گفتن نداشت. او در جاي ديگر مي‌نويسد: حال مي‌بايست بين صبر و جنگ يکي را انتخاب کنيم. حتا پس از عمليات نجات هم هنوز فکر ادامه عمليات وجود داشت».

برژینسکي:
«به دستور رئيس‌جمهوري، صبح روز 26 آپريل 1980 من جلسه‌اي در دفتر خود تشکيل دادم تا امکانات دست زدن به عمليات ديگري را بررسي کنيم. با اينکه هنوز اطلاع دقيقي از علل شکست مأموريت نجات به جز خارج شدن سه هلیکوپتر از دور عمليات را نداشتيم، اين بار بيشتر انجام عمليات ساده و مستقيمي را مورد بررسي قرار داديم که مبتني بر اعزام نيروي بيشتري به تهران و تصرف يکي از فرودگاهها و عمليات سريع نجات در پايتخت بود، ولي با پراکندن گروگانها در نقاط مختلف ايران اين برنامه هم ديگر عملي نبود».

دانشجويان تهی مغز پيرو خط خمینی بلافاصله در پي شکست عمليات نجات، گروگانها را در گروه‌هاي چند نفري در شهرهاي ايران در مراکزي به صورت محرمانه پراکنده و نگهداري کردند. پس از شکست عمليات نجات، مرحله دوم عمليات نظامي که حمله تخريبي و انتقام‌جويانه عليه ايران بود نيز خود به خود منتفي شد، زيرا منجر به کشته شدن گروگانها و اثبات بي‌کفايتي حکومت آمريکا و واکنشهاي داخلي در آن کشور مي‌شد.

کابوس پیروزی عملیات
شکست نقشه‌اي چنان دقيق، فني و محاسبه‌شده که شرح آن گذشت به معناي شکست تمام سازمانهاي وابسته و تکنیکهای آنها بود. براي درک بزرگی اين شکست کافي است تصور کنيد که اگر عمليات نجات پيروز مي‌شد چه اتفاقي مي‌افتاد و براي ايران و انقلاب قرون وسطایی و براي ایالات متحده آمريکا چه ره‌آوردهايي داشت و چه تأثيراتي در معادلات جهاني بر جاي مي‌نهاد؟ آیا امکان داشت که پس از نجات گروگانها، صدام از حمله به ایران منصرف گردد؟

ادامه دارد.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳, جمعه

میراژ اف-1 در نیروی هوای عراق


قسمت نخست را در اینجا بخوانید
.
در دو سال آخر جنگ بی حاصل هشت ساله، نیروی هوایی عراق جهت فشار به جمهوری اسلامی برای پایان جنگ و قبول آتش بس، اقدام به خرید میراژهای اف یک EQ5 و EQ6 نمود که علاوه بر توانایی هوا به هوا و هوا به زمین، عملیات ضدکشتی را نیز به خوبی هواپیماهای سوپر اتاندارد به انجام می‏رساندند.

یکی از جنگ افزارهای توانمند میراژ F1-EQ، موشک ضدرادار ARMAT بود. بررسیهای شرکت MATRA (سازنده) برای ساخت این موشک که برای نابودسازی تأسیسات و ایستگاههای رادار زمینی و دریایی طراحی شده بود، در سال 1981 آغاز شد و در سال 1984 این موشک عملیاتی گردید. این موشک نیز به تعداد نامشخص در قالب قراردادی ساختگی در اختیار نیروی هوایی عراق قرار گرفت. موشک ضدرادار آرمات با وزن 550 کیلوگرم، دارای سرجنگی 150 کیلوگرمی بسیار پرقدرت (HE) بود. این موشک از فیوز مجاورتی ساخت شرکت Thomson-CSF بهره می‏برد و بدین ترتیب موشک آرمات قادر بود در فاصلهء مناسبی از رادار منفجر شود. شلیک موشک در بیشینه فاصلهء 120 کیلومتری از رادار جستجو و مراقبت یا رادار کنترل آتش سایت سام قابل انجام بود و این موشک با سرعت 1025 کیلومتر بر ساعت به سمت رادار روانه می‏گردید. آرمات یکی از پیشرفته‏ترین و پیچیده‏ترین موشکهای جهان بود و تاکنون شرکت سازنده عکس و اطلاعات بسیار اندکی از آن منتشر کرده است. در لیست محرمانه جنگ افزارهای ارتش عراق که در ماه آگوست 1990 توسط سازمان اطلاعات فرانسه تهیه شد، شمار موشکهای آرمات فروخته شده به عراق خالی بود! فرانسویها حتا نام رمز BAZAR (بازار) را برای این موشک برگزیدند و فروش آن به عراق به همین نام و به قیمت بسیار گزاف هر فروند 365000 دلار انجام گرفت.
.
shkjcby9ax0qnlrgi2ra.jpg
در نخستين دقايق آغاز جنگ سال 1991 خيلج فارس، يك فروند هواپيماي جنگ الكترونيك EF-111 Raven كه اساسن پرنده‌اي غيرمسلح است، به خلباني سروان جيمز اي دنتون (James A. Denton) و سروان برنت دي براندون (Brent D. Brandon) موفق شد يك پيروزي هوايي را در برابر ميراژ اف-1 عراقي به نام خود به ثبت برساند. خلبان ايي اف-111 آمريكايي كه توسط ميراژ اف-1 رهگیری شده بود، با انجام یک مانور سنگین، خود را به نزدیکی سطح زمین رساند و سپس به یکباره اوج گرفت و خلبان میراژ عراقی که به نظر می‏رسید عجول یا بسیار بی تجربه بوده است، با زمین برخورد کرد. در جریان جنگ سال 1991، جنگنده‏های نیروهای ائتلاف، چندین میراژ اف-1 عراقی را که به موشکهای ضدکشتی اگزوسه مسلح شده و قصد حمله به ناوگان دریایی ایالات متحده در خلیج فارس را داشتند، سرنگون کردند. در یک نبرد هوایی نیز دو جنگنده میراژ عراقی که موشکهای ضدکشتی اگزوسه را حمل می‏کردند، توسط جنگنده F-15C نیروی هوایی عربستان سعودی سرنگون گشتند.
.
میراژهای عراقی، توانایی شلیک موشکهای هوا به هوای ماترا R-550 Magic، ماترا R-530 و ماترا Super 530D را داشتند که نسبت به موشکهای مشابه روسی آتول، آفید و آپکس که بر روی جنگنده‏های میگ-21، میگ-23 و میگ-25 نصب می‏شدند، دارای دقت بسیار بهتر و مقاومت بیشتری در برابر جنگ الکترونیک بودند. نصب گیرنده اخطار راداری جدید SHERLOC باعث شده بود تعدادی آنتن و زائده بر روی قسمت دم میراژهای عراقی اضافه گردد. جنگ افزارهای هوا به هوای جدید به همراه سامانه های الکترونیکی پیشرفته، توانایی زیادی در رهگیری‏های هوایی به میراژهای عراقی می‏بخشیدند. میراژ اف یک EQ2 عراقی که به طور ویژه برای عراق جهت نبردهای هوایی ساخته شده بود، با سوخت داخلی خود قادر بود سه رهگیری هوایی 5 دقیقه‏ای را با سرعت 1.5 ماخ انجام دهد. همچنین با استفاده از یک مخزن سوخت خارجی و دو موشک Super 530D به مدت 135 دقیقه در یک گشت هوایی طولانی مدت شرکت می‏کرد و اهداف هوایی خود را تا ارتفاع 65 هزار فوتی به راحتی رهگیری می‏نمود. در اواخر سال 1987، فرانسویها گونه پیشرفتهء موشک Magic، یعنی ماژیک2 را به عراق واگذار کردند.

xbjlexz07flehf2k12kb.jpg

.
فرانسویها برای حل مشکل سوخت، توانایی سوختگیری جنگنده به جنگنده (Body to Body) برای میراژهای عراقی به وجود آوردند. برای نخستین بار در تاریخ جنگهای هوایی جهان، جنگنده‏های عراقی در ارتفاع پست و درون عمق فضای ایران، اقدام به سوختگیری هوایی می نمودند. بر همین اساس، نیروی هوایی عراق جهت انجام عملیات ضربتی در عمق خاک ایران، تا 8 جنگنده میراژ اف1 را همزمان به پرواز درمی آورد که نیمی از آنها مجهز به غلافهای سوخترسان و موشکهای هوا به هوای کافی برای نگهبانی از کل دسته پروازی بودند و نیمی دیگر، مجهز به بمبها و موشکهای هدایت شونده لیزری. میراژها در بین راه و در منطقه ای که پیشتر با کار وسیع اطلاعاتی، امنیت آن ثابت شده بود، در ارتفاع بسیار کم، سوخت را به جنگنده‏های ضربتی می رساندند و خود از همانجا به عراق بازمی‏گشتند. سایر میراژها با تانکهای پر از سوخت 4300 لیتری، برای انجام یک بمباران ضربتی دوربرد در ژرفای خاک ایران به پرواز خود ادامه می‏دادند.

با برگزیده شدن ژنرال حمید شعبان به سمت فرماندهی نیروی هوایی عراق در سال 1984، این نیرو به جای پرسه زدن و نبرد در خطوط درگیری جبهه‏ها، به انجام ماموریت در عمق خاک ایران و عملیاتهای استراتژیک بمباران هوایی تغییر جهت داد. بدین ترتیب دگرگونی اساسی در زمینه تئوری‏های بهره‎گیری از نیروی هوایی عراق که مشابه اندیشه‏های ژنرال عدنان خیرالله (وزیر دفاع عراق، برادر زن و پسردایی صدام) بود به وجود آمد. ژنرال حمید شعبان به خوبی از توانمندی‏های میراژ اف یک EQ6 جهت عملی کردن تئوری خود سود برد. تحت فرماندهی این ژنرال عراقی، میراژهای اف-1 حملات ضربتی بسیار موفقی را در دوردست‏ترین نقاط ایران انجام دادند که انجام آنها پیشتر برای عراقیها در خواب و رویا امکانپذیر بود. به نظر می‏رسد بمباران پالایشگاه اصفهان در سال 1365، نخستین مورد از چنین حملاتی بوده است. روشهای نوین بکار رفته در این عملیات، مقامهای اطلاعاتی آمریکا را در حیرت فرود برد و آنها از عراق خواستند تا جزئیات این حمله را در اختیارشان بگذارد. اما صدام، پاسخ این درخواست را وابسته به دریافت اطلاعاتی از جزئیات حمله هوایی آمریکا به مقر معمر القذافی (دیکتاتور لیبی) دانست. ژنرال حمید شعبان در پیشبرد اهداف خود و اجرای تئوری‏های جنگیش ناچار بود نظر موافق صدام را نیز داشته باشد. صدام که اساسن در امور نظامی و سیاسی بی‏سواد بود، پافشاری زیادی داشت که پیش از انجام هر حمله هوایی، با وی مشورت شود؛ زیرا بیشتر دوست داشت اهداف سیاسی بمباران شوند. حمید شعبان در سال 1985 اندک مدتی پس از فرماندهی نیروی هوایی عراق، با کمک عدنان خیرالله صدام را متقاعد کرد که از اعمال نظر شخصی بر عملیاتهای نیروی هوایی عراق و گزینش اهداف دست بردارد و این کار را به شخص حمید شعبان واگذار کند. با بازماندن دست فرماندهان نیروی هوایی عراق، کارایی این نیرو تا حد زیادی افزایش پیدا کرد. همین امر نیز به محبوبیت حمید شعبان بسیار افزود و بدین جهت نیز پس از پایان جنگ هشت ساله، حمید شعبان یکی از نخستین ژنرالهای عراقی بود که به دستور صدام از ارتش عراق تصفیه گردید.
.

خلبان اسیر میراژ اف1 عراقی که هواپیمایش در جریان بمباران پالایشگاه اصفهان هدف قرار گرفت و سرنگون شد.
در ساعت 13:58 روز 14 فروردین 1367، دو فروند جنگنده میراژ اف1 عراقی جهت بمباران پالایشگاه و نیروگاه برق اصفهان، وارد رینگ پدافند 23 م م و اسکای گارد پالایشگاه می‏شوند. میراژ لیدر هدف قرار گرفته و در محل سرنگون می‏شود و میراژ دوم که آسیب دیده بود، هنگام بازگشت به زمین برخورد می‏کند.


در سال 1987 و در جریان چهارمین معامله فروش میراژ اف-1 به عراق، بازهم جای میراژ 2000 خالی بود. با پایین آمدن شدید قیمت نفت، عراق که میلیاردها دلار بابت خریدهای پیشین به فرانسه بدهکار بود، به دلیل قیمت بالای میراژ 2000، نتوانست آنها را خریداری کند. برای عراق نیز خرید جنگ‏افزار بدون اعتبار و وام بانکی و تنها با اتکای مالی به خودش، غیرممکن بود. بدین جهت، عراقیها به سراغ دوست قدیمی و متحد سنتی خویش یعنی شوروی رفتند و جنگنده‏های میگ-29 و بمب‏افکن‏های تاکتیکی سوخوی-24 را خریداری نمودند. در آن زمان این دو هواپیما در زمرهء پیشرفته‏ترین هواپیماهای جنگی شوروی به شمار می‏آمدند. روسها نیز برای اثبات حسن نیت خود به صدام، اندک مدتی پس از امضای قرارداد، 30 فروند میگ-29 و 30 فروند سوخوی-24 را یکجا در پایگاه الصحرا تحویل نیروی هوایی عراق دادند. با وجود همه پستی و بلندیها در روابط عراق با فرانسه، برنامه خرید میراژ اف-1 و میراژ 2000 تا سال 1990 یعنی زمان اشغال کویت توسط عراق ادامه پیدا کرد و ژاک شیراک به صدام قول داد که خط تولید میراژ اف1 را برای نیروی هوایی عراق همچنان پابرجا نگه خواهد داشت. در سال 1987، عراق سفارش 20 فروند جنگنده میراژ اف یک EQ6 را به مبلغ 725 میلیون دلار به فرانسه ارائه داد. پس از اینکه متحدین عرب عراق، تعهد کردند تمام بدهی های عراق را پرداخت خواهند کرد، فرانسویها به مذاکره در مورد فروش میراژهای 2000 پرداختند. در 21 مارچ 1989، فرانسویها تصمیم گرفتند تا هرگونه محدودیت را از سر راه انتقال تکنولوژی به عراق بردارند. پروژه بزرگ 6.5 میلیارد دلاری «فاو» که موضوع توافق یاد شده بود، توسعه صنعت هوافضای عراق را در سه مرحله به انجام می رساند:

1) ایجاد بستری برای نگهداری و ارائه خدمات به میراژهای اف-1. فرانسویها پذیرفتند به جای آنکه میراژها در سال 1991 برای انجام سرویسهای نیمه عمر و چک سالیانه ادوات به فرانسه فرستاده شوند، موتور میراژها و برخی از بخشهای دیگر جنگنده ها در خاک عراق تعمیر و نگهداری شوند.

2) ایجاد کارخانه هواپیماسازی سعد25 و انتقال کامل دانش فنی ابزارهای تولید هواپیما و آموزش پرسنل عراقی جهت ساخت جنگنده آموزشی آلفاجت 134 (محصول مشترک داسوی فرانسه و دورنییر آلمان غربی).

3) تحویل 55 فروند هواپیمای ضربتی Mirage 2000S و تحویل خط مونتاژ هواپیماها در مجتمع سعد25. جنگنده‏های میراژ 2000 نیروی هوایی عراق، گونه جدیدی و ضربتی بود که توانایی پرواز در ارتفاع پست را داشت و از سیستمهای بسیار پیشرفته اخلال راداری بهره می برد. این قرارداد تا زمان اشغال کویت به سرعت پیگیری می شد و برافروخته شدن جنگ خلیج فارس و تحریمهای سازمان ملل بر ضدعراق، مانع از به نتیجه رسیدن آن گردید.



r3qq7lxr45mjk3ushmsv.jpg


در طول سال 1366، نیروی هوایی عراق حملات ضربتی بسیار بیشتری را از این دست انجام داد. حمله به تأسیسات مخابرات ماهواره ای اسدآباد همدان که در دو نوبت باعث خسارات بسیار سنگین و از کار افتادن آنتن‏های آن و تخریب کامل دستگاههای مخابراتی و قطع ارتباط ماهواره‏ای ایران گردید از آن جمله است. همچنین بمباران پالایشگاه تهران در بهمن 1366 که باعث شد دست کم یک هفته پالایشگاه در آتش بسوزد و تهران را ابری خاکستری فرا بگیرد و همچنین می‏توان به دو مرتبه بمباران نیروگاه برق نکا و بمباران نیروگاه برق رامین اهواز نیز اشاره کرد. آخرین حمله هوایی میراژهای عراق به ایران، گمان می رود عملیات نابودسازی سایت رادار سوباشی در نزدیکی همدان باشد که در 4 امرداد 1367 هنگام جابه جایی بین دو شیفت انجام گرفت و بیشتر پرسنل هر دو شیفت، جان خود را از دست دادند. در جریان بمباران تأسیسات نفتی سیری که مهمترین ترمینال نفتی ایران پس از خارک بود، میراژهای عراقی 900 کیلومتر در عمق فضای ایران پرواز کردند که در مجموع رفت و برگشت، دست کم 1800 کیلومتر را در آسمان طی نمودند. در این حمله به بزرگترین نفتکش جهان با نام سی وایز جاینت (Sea Wise Giant) با 564739 تن نفت خام که در اجاره ایران بود و همچنین یک سکوی ثابت تلمبه نفت، خسارات بسیار سنگینی وارد شد. تأسیسات به شدت آتش گرفتند و شدت آتش‏سوزی به حدی بود که کارکنان شرکت نفت مجبور شدند همهء نفتکشها را برای انجام عملیات امداد و خاموش کردن آتش از هم جدا کنند و همین مسئله، باعث اختلال جدی در کار صادرات نفت جمهوری اسلامی به خارج گردید.

جنگنده‏های میراژ عراق، پس از پایان حمله به تاسیسات جزیره سیری، آنقدر سوخت داشتند که حمله‏ای نیز به تاسیسات زمینی جزیره سیری انجام دهند و آنها را با مسلسل به گلوله ببندند. پس از این حمله، جمهوری اسلامی نفتکشهای خود را بازهم دورتر برد و آنها را به آخرین نقطهء خلیج فارس در تنگه هرمز و جزیره لارک منتقل کرد. به تاریخ 13 مهر 1365 (برابر 5 اکتبر 1987) میراژهای عراقی به تاسیسات جزیره لارک که در فاصله 1150 کیلومتری ساحل عراق (2300 کیلومتر رفت و برگشت) از خلیج فارس بود، حمله کردند و خسارات بسیار سنگینی به بار آوردند. در جریان حملات دوربرد میراژها عراقی به نیروگاه برق نکا در غرب مازندران که در سالهای 1986 و 1987 انجام گرفت، بخش بسیار بزرگی از تاسیسات این نیروگاه از بین رفت و خسارتهای فراوانی به سوئیچینگهای 230 کیلوولت آن وارد آمد.

خلیج فارس منطقه‏ای بسیار گسترده و بدون هیچگونه نشانی مشخص ناوبری همچون کوه، جنگل و دره است. بدین جهت خلبانان عراقی برای پروازهای بسیار طولانی، نمی‏توانستند همانند پروازهای روی خشکی، از نشانی‏های مشخصی برای ناوبری درست بهره ببرند. برد رادارهای جستجو و مراقبت عراق نیز تا مرز کویت می‏رسید و پس از آن خلبانان میراژ بودند و صدها کیلومتر پرواز پیوسته بر روی آب که آنها با تکیه بر سامانه‏های پیشرفته ناوبری میراژ اف1 و آموزشهای بهتری که در فرانسه می‏دیدند، قادر به انجام آن می‏شدند. پس از درگیری فوریه 1988 (برابر 20 بهمن 1366) که در جریان آن سه فروند Mirage F1EQ5 توسط یک تامکت ایرانی سرنگون شدند، عراقیها تاکتیک حملات خود در خلیج فارس را تغییر دادند و میراژهای مسلح به اگزوسه را در پناه شکاریهای میگ-23، میگ-25 و در برخی موارد بمب افکن‏های سنگین Tu-22B به جنگ نفتکشها فرستادند.

موشک اگزوسه با وجود دقت خوب و برد مناسب، برای شکار نفتکشها چندان مناسب نبود. این موشک اساسن فاقد توانایی لازم برای غرق کردن شناورهایی با وزن بیش از 8000 تن بود و تنها به آنها آسیب می‏زد و این در حالی بود که وزن بیشتر نفتکشها بیش از این مقدار بود. همچنین نفتکشها دارای جداره فولادی بسیار مقاوم و چندلایه بودند که این نیز خود به مانند یک زره ضخیم و نفوذناپذیر در برابر برخورد موشک اگزوسه عمل می‏کرد. به جز این باید رفتار عجیب نفت خام موجود در مخازن نفتکشها را نیز یادآور شد که شعله ناشی از انفجار سرجنگی موشک اگزوسه را خاموش می‏کرد.

در دو سال آخر جنگ بی حاصل هشت ساله، نیروی هوایی عراق جهت فشار به جمهوری اسلامی برای پایان جنگ و قبول آتش بس، اقدام به خرید میراژهای اف یک EQ5 و EQ6 نمود که علاوه بر توانایی هوا به هوا و هوا به زمین، عملیات ضدکشتی را نیز به خوبی هواپیماهای سوپر اتاندارد به انجام می‏رساندند. هدف عراق، نابودسازی صادرات نفت ایران از راه خلیج فارس بود. اما مهمترین کاری که این میراژهای پیشرفته انجام می‏دادند، توانایی انجام حملات ضربتی و دقیق در دورترین نقاط خلیج فارس بود. چیزی که عراق با جنگنده‏های روسی میگ-23 و سوخوی-22 قادر به انجام آن نبود و در طول جنگ به چنین عملیاتهایی بسیار نیاز داشت. میگ-25 یک جنگنده رهگیر بود که قادر بود از ارتفاع بسیار بالا، 2 یا 4 بمب 500 پاوندی را رها کند. اما در کارزا حقیقی، میگ-25 برای نبرد موسوم به جنگ شهرها، کارایی مناسبی نداشت. میگ-25 که جنگنده ای چابکی از نظر مانورپذیری به شمار نمی‏رود، برای مصون ماندن از پدافند زمینی و همچنین شکاریهای ایران، در ارتفاع بسیار بالا پرواز می‏کرد و بدین جهت بمبها و راکتهای آن، در برخی موارد به بیرون شهرهای بزرگی همچون تهران اصابت می‏کردند. با در نظر گرفت مساحت 700 کیلومتر مربعی تهران، در واقع عملیات ضربتی میگ-25 بسیار ناامید کننده بودند. برای نمونه، عراق که تهدید کرده بود راهپیمایی روز قدس سال 1365 تهران را برهم خواهد زد، تنها توانست چند بمب یا راکت را با میگ-25 در بیابانهای شهریار رها کند. همچنین در بهمن سال 1365 نیز یک میگ-25 در آسمان اصفهان در ارتفاع 67000 فوتی به وسیلهء یک موشک HQ-2 (گونه چینی موشک سام 2) سرنگون گردید و خلبان آن نیز به اسارت درآمد و همان روز در برابر خبرنگاران، به پرسشهای آنان پاسخ داد.
.

3hmbv5l7ncamkox09pv0.jpg
موشک AS-30L پس از شلیک از جنگنده میراژ اف1
.

میگ-23 نیز برای فرار از دست پدافند موشکهای HAWK ایران، به قدر کافی چابک نبود و همچنین سامانه‏های الکترونیکی قدیمی آن نیز کارایی مناسبی نداشتند. همچنین میگ-23 برای حملات ضربتی دوربرد، با حمل 4 بمب 500 پاوندی، بقیه جایگاهایش جهت حمل تانکهای سوخت خارجی مورد استفاده قرار می داد و غیر از یک دستگاه مسلسل، هیچگونه جنگ افزار هوا به هوا در اختیار نداشت. در چنین شرایطی، میراژ اف یک EQ6، تمامی نقائص این جنگنده‏های روسی را یک تنه حل نمود. بمبها و موشکهای هدایت شونده لیزری آن می‏توانستند به راحتی یک برج تقطیر پالایشگاه نفت یا ژنراتورهای برق یک نیروگاه برق را هدف قرار دهند. میراژهای EQ6 قادر بودند موشک دوربرد هدایت لیزری AS-30L با سرجنگی نیمه زرهی و دو فیوز تأخیری یا ضربتی را از فاصله 11 کیلومتری و ارتفاع پروازی تنها 50 متر تا ارتفاع 10 کیلومتری و فاصلهء 32 کیلومتر به سمت اهداف شلیک کنند. فیوز تأخیری باعث می‏شد موشک پس از 1.5 متر نفوذ در بدنهء هدف منفجر گردد. شلیک موشک AS-30L در چنین فاصله‏هایی، میراژ عراقی را از گزند آتش توپهای ضدهوایی موشکهای سام ایران مصون نگه می‏داشت.

auimxtwto6piz9wrfn12.jpg


ترکیب موشک ضدکشتی اگزوسه و میراژ اف1 برای نیروی دریایی نابود شده عراق، حکم جایگزین را داشتند. در سالهای 1983 و 1984 پیش از ورود میراژهای جدید اف1 که توانایی حمل و پرتاب موشک اگزوسه را داشتند، عراقیها موشک اگزوسه را بر روی هلیکوپترهای فرانسوی سوپر فرلون و پنج فروند هواپیمای سوپر اتاندارد نصب کرده بودند. اما به دلیل تعداد اندک و برد کم هواگردهای پرتاب کننده اگزوسه، آنها نتوانستند در دوره زمانی یاد شده، تأثیر چندانی بر روند صادرات نفت جمهوری اسلامی ایفا کنند. با ورود نخستین سری از میراژهای ضدکشتی سری EQ5، روند جنگ نفتکشها به سرعت دگرگون گردید. میراژهای اف یک EQ5 و EQ6 از آخرین گونه رادار سیرانو 4 به نام سیرانو چهار ام (Cyrano IV-M) بهره می بردند. در این رادار جدید، یک حالت هوا به سطح ویژه شکار کشتی پیش بینی شده بود. سامانه پیشرفته ناوبری اینرسیایی ساخت SAGEM که امکان پرواز خودکار به سمت هدف را بر اساس داده‏های وارد شده در حافظه کامپیوتر سیستم می‏بخشید، نمایشگر سربالای ساخت Thomson-CSF و فاصله‏یاب لیزری از جمله تجهیزات میراژ اف یک EQ5 بودند.

6o6wsx9tmi0ck3ez9l.jpg


عراقیها ابتدا میراژ اف یک EQ5 را با یک موشک ضدکشتی اگزوسه در جایگاه میانی بدنه، و دو مخزن سوخت 1200 لیتری RP-15 در زیر هر بال به میدان می فرستادند. خلبان میراژ نیز به دلیل سنگینی هواپیما و نداشتن موشکهای هوا به هوا، می‏بایست به دور از چشم تامکتهای ایران پرواز کند. از سال 1985، عراقیها میراژهای خود را علاوه بر موشک اگزوسه و دو تانک سوخت، به دو موشک هوا به هوای مجیک دو R-550 (که از زوایای بسیار بازتری به سمت هدف پرتاب می‏شد و در برابر جنگ الکترونیک مصونیت بهتری نسبت به مجیک یک داشت)، غلافهای اخلاگر ECM و پرتاب کننده‏های Chaff/Flare مجهز ساختند. میراژها در سکوت کامل رادیویی و ارتفاع پست به نفتکشهای ایران نزدیک شده و پس از پرتاب موشک اگزوسه به سرعت از منطقه خارج می شدند. میراژها سعی می‏کردند پیش از پرتاب موشک اگزوسه، وارد نبرد هوایی با تامکتهای ایران نشوند و اگر هم به ناچار وارد درگیری می‏شدند، ابتدا تانکهای سوخت خود را رها می‏کردند تا سبک شوند، سپس با بهره‏گیری از موشکهای گرمایاب جدید R-550، وارد نبرد نزدیک هوایی با تامکتهای ایران می‏شدند.

نیروی هوایی ایران که به دلیل کمبود قطعات یدکی و جنگ افزارهای ویژه تامکت، تعداد بسیار اندکی از جنگنده‏های اف-14 آماده پرواز در اختیار داشت، همواره تعداد کمتری از شکاریهای خود را که به طور معمول به نسبت 1 به 2 یا 1 به 3 می‏رسید به جنگ شکارچیان نفکتشها می فرستاد. نیروی هوایی عراق از سال 1986، با دو هواپیمای سوخترسان آنتونف An-12BP مشکل کمبود سوخت جنگنده‏های میراژ را تلاش نمود حل کند؛ هرچند که خلبانان عراقی بازهم همان روش سوختگیری جنگنده به جنگنده را مورد استفاده قرار دادند.


4950yeo0vbhuuhaawbfx.jpg


یک دگرگونی مهم در کابین میراژ اف یک EQ5 بیش از هرچیزی دیگری نسبت به کابین میراژهای اف1 قبلی به چشم می‏آمد. در کابین EQ5 یک کنسول کنترل با سامانه‏های جانبی قرار داده شده بود. یک سامانه سه کاناله، ارتباط بین کنسول کنترل و استیک هدایت را با رادار سیرانو 4 ام و موشک اگزوسه برقرار می‏کرد. همچنین پرتابگرهای برای حمل موشک در دو طرف هواپیما نیز از دیگر تجهیزات میراژهای اف یک EQ5 بودند. به کارگیری میراژ اف یک EQ5 مشکلاتی نیز به همراه داشت. ارتباط بین رادار جدید سیرانو IV-M و سامانه هدایتگر موشک اگزوسه گاه دچار مشکل می‏شد که این امر، اطمینان پذیری موشک اگزوسه را کاهش می‏داد. شناسایی اهداف و برنامه‏ریزی پیش از شلیک موشک نیز از دیگر مشکلاتی بودند که عراقیها پیشتر آنها را در جریان به کارگیری هواپیماهای سوپر اتاندارد تجربه کرده بودند.

جنگ نفتکشها در ماههای پایانی سال 1366 و ابتدای سال 1367 به اوج خود رسید و هر روز عراقیها اعلام می‏کردند که به یک یا چند هدف بزرگ دریایی در خلیج فارس حمله کرده‏اند. سازمان بین المللی اینترکو تانکر در گزارش سال 1366 خود هشدار داد که میزان کشتیهای از دست رفته در جنگ نفتکشها به 10 میلیون و 186 هزار تن رسیده است. این در حالی بود که میزان کشتیهای غرق شده در جریان جنگ جهانی دوم، 24 میلیون تن بود. شرکت سرشناس بیمه لویدز در لندن که کشتیهای تجاری را در سراسر جهان بیمه حوادث می‏کند، نرخ بیمه خود را برای کشتیهای ورودی به تنگه هرمز تا 50 درصد افزایش داد. بر اساس برآورد کارشناسان این شرکت، درصد سالم ماندن ورود و خروج یک کشتی به خلیج فارس، به حدود 50 درصد رسیده بود. نیروی هوایی عراق از 29 آگوست تا یکم سپتامبر 1987، به مدت چهار شبانه روز پی در پی، به نفتکشها و تاسیسات نفتی ایران در خلیج فارس حمله برد و بدین ترتیب قیمت اجاره نفتکش در خلیج فارس به یکباره 3 برابر گردید.

صدام برای بالا بردن شعله جنگ نفتکشها، همچنان به خرید جنگ افزارهای پیشرفته از فرانسه ادامه می داد. در سال 1982، فرانسویها یک محموله 342 فروندی موشک اگزوسه را تحویل عراق دادند. در 1985، شمار 96 موشک اگزوسه و در 1986، محموله 260 فروندی موشکهای اگزوسه به ارزش 416 میلیون دلار و در 1987 محموله 735 میلیون دلاری به بعثیها تحویل داده شد. صدام کلیهء هواپیماها باربری و مسافربری عراق را مامور انتقال جنگ افزار از فرانسه به بغداد کرده بود. ایلوشینهای Il-76 و آنتونف‏های غول‏پیکر، هر روز در یکی از فرودگاههای فرانسه فرود می آمدند و محموله‏های جنگ افزار را که شامل موشکهای اگزوسه، بمبهای خوشه‏ای، موشکهای هدایت شونده AS-30L و ARMAT، انواع موشکهای هوا به هوای ساخت ماترا، تجهیزات راداری و سامانه‏های الکترونیکی جنگنده‏های میراژ را به عراق می‏بردند. عراقیها با برداشتن صندلیهای بوئینگهای مسافربری B747 خط هوایی فرانسه به بغداد، آنقدر مهمات بار آنها می‏کردند که خلبانان بوئینگ ناچار می‏شدند در آتن یا استانبول سوختگیری دوباره انجام دهند؛ در حالی که پرواز پاریس به بغداد، پروازی یکسره بود. از سال 1986 تا 1988، صنایع هوافضای فرانسه، 75 درصد موشکهای تولیدی خود را به عراق واگذار می‏کرد و از هر 4 موشک اگزوسه تولیدی، 3 فروند به عراق فرستاده می‏شد.

biqrl3uyih2viqlpfmmz.jpg


در سال 1987، شمار 30 فروند دیگر از میراژهای اف یک EQ6 و چندین مدل دوسرنشینه BQ به عراق تحویل داده شد؛ همچنین شمار فراوانی از گونه های قدیمی EQ و EQ2 به سطح استاندارد EQ6 ارتقا داده شدند. سرانجام در تابستان سال 1369 و چند روز پیش از حمله صدام به کویت، آخرین سفارش میراژها که از پیشرفته‏ترین گونه یعنی EQ7 و به تعداد 6 فروند بودند به عراق تحویل داده شدند و با این معامله، نیروی هوایی عراق با دارا بودن 133 فروند میراژ اف1 به بزرگترین کاربر این جنگنده پس از فرانسه تبدیل گردید و نیروی هوایی عراق در تابستان سال 1990، عنوان ششمین نیروی هوایی بزرگ جهان را از آن خود ساخت.

پیوندها:
پروژه سعدون
The Dassault Mirage F1
نبرد هوایی با میراژهای عراقی
حمله به پالایشگاه و نیروگاه اصفهان
برنامه سلاحهای کشتار جمعی عراق (WMD) - (به صورت PDF)
ماهنامه صنایع هوایی – شماره 220
.

۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

هژبر يزداني درگذشت


هژبر يزداني درگذشت
1313 – 28 فروردین 1389



هژبر يزداني، دامدار کارآفرین و ثروتمند مشهور سنگسري كه پس از انقلاب قرون وسطایی ايران را ترك كرده و در كاستاريكا ساكن بود، درگذشت. آن چه در پي مي‌‏آيد، نگاه يك نويسنده صاحب نام ايراني است كه در غربت روزگار مي گذارند درباره هژبر و فعاليت هاي او. عباس معروفي نويسنده‏اي كه بشتر او را با كتاب سنفوني مردگان اش مي‏شناسند درباره هژبر يزداني نوشته است:

هژبر يزدانی سرمايه‌دار معروف و افسانه‌ای همين نيم ساعت پيش درگذشت. او متولد سنگسر بود و از دامداری به آن ثروت هنگفت رسيده بود. مردی شيک‌پوش، مهربان، خندان، و مردمدار که هميشه با فکرهای ويژه در هر صنعتی ابتکارهای خودش را به کار می‌بست تا به بهترين شکلی صنعت و کارش را به رونق و اوج برساند. به عنوان مثال دامداری در مرام او تنها به گوسفند ختم نمی‌شد. در کنار و به موازات دامداری، او اقسام لبنيات، فرآورده‌های گوشتی، کارخانه‌ی پشم‌بافی، صنعت روده، چرم سازی، کارخانه و فروشگاه زنجيره‌ای "کفش ايران"، و کود طبيعی و چيزهای ديگر به هرکدام شخصيت مستقل می‌بخشيد و تمامی زير مجموعه‌ها را شخصن مديريت می‌کرد. يا کشت و صنعت پنبه که انتهای مجموعه به کارخانه پارچه‌بافی پاکريس در سنگسر ختم می‌شد؛ مجموعه‌ای که می‌توانست و می‌بايست تحت مديريت خودش، بیش از سی هزار کارمند و کارگر را با حق مسکن در منطقه سنگسر پوشش دهد. او اين کارخانه و خانه‌های سازمانی پاکريس را برای جوانان سنگسر ساخته بود. اما انقلاب شد، و حالا کارخانه مزبور به سختی لک و لکی می‌کند. می‌گويند فقط ده درصد آن را مورد بهره‌برداری قرار داده‌اند، بقيه‏اش خوابيد؛ و اما در خانه‌های سازمانی پاکريس آدمهای بسياری زندگی می‌کنند، بچه‌دار می‌شوند، نماز می‌خوانند، روزه می‌گيرند، و به جان رهبر مسلمین جهان درود می‌فرستند!


rn52bjup59151qowx6ca.jpg
شادروان هژبر یزدانی در کنار زنده نام دکتر منوچهر اقبال و مریم اقبال (دختر دکتر اقبال و همسر ناخدا شهید شهریار شفیق)
.

هژبر يزدانی در ضلع شمال غربی ميدان ولی عصر يک ساختمان و پاساژ بزرگ داشت که متعلق به "ری گاز" بود؛ ری گاز مثل بانک ايرانيان يا کارخانه قند فريمان يا قند اصفهان، بخشی از مجموعه تحت مديريت او بود که پس از انقلاب به عسگراولادی به ارث رسيد! می‌گفتند اين بخش از اموال هژبر يزدانی را عسگراولادی سيزده ميليارد تومان قسطی از بنياد مستضعفان خريده است!

آنچه من به عنوان يک آشنا بايد بگويم اين است که هژبر يزدانی در عمرش هرگز وارد باندهای فساد نشد، برخلاف آنچه نوشتند و گفتند، او نه قتلی انجام داد، نه نان کسی را بريد، نه قمار کرد، و نه اهل تفريحات مردانه بود. مردی بود خانواده دوست، که در زمان اوج، شصت و هشت هزار نفر (اعم از کارگر و کارمند و خانواده‌هايشان) در مجموعه‌های او با کمال رضايت نان می‌خوردند.

يادم هست چند سال پيش از انقلاب هرکس از مردم سنگسر ورشکست می‌شد می‌رفت سراغ هژبر يزدانی. او دست آدم‌های زمين‌خورده را می‌گرفت و فرصت ديگری در اختيار آنها می‏گذاشت تا بلند شوند و پروبال بگيرند و آبرويشان حفظ شود. من او را چند باری ديده بودم. يکی دوبارش مراسم تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۵ و ۱۳۵۶ بود که در خانه‌اش در دزاشيب خرج می‌داد. خودش برخلاف هميشه که با لباس سفيد يا رنگ روشن ظاهر می‌شد، در مراسم محرم سياه می‌پوشيد و همان دم در سالن پذيرايی می‌نشست و همۀ حواسش به اين بود که مهمانها به درستی و با احترامات فائقه پذيرايی شوند.

آدم خوبی بود. مردم سنگسر اين را می‌دانند. دوستش دارند و برای او احترام فوق‌العاده‌ای قائلند. اما پس از انقلاب، از راه رسيدگان برای مصادره و غارت اموالش نياز مبرم داشتند که بگويند او قاتل و زنباره و ميخواره و بهايی و يهودی و ضد انقلاب و دزد و مفسد و نامرد و کمونيست و ليبرال و آمريکايی و عضو کانون نويسندگان و نوکر شاه بوده است. حتا يک نفر گفت با چشمهای خودش ديده که او يک کارگر مؤمن روزه‌دار را که زنش دوقلو حامله بوده کتک زده و حقش را خورده است. چيزهای ديگر هم دربار‌ۀ او گفتند و نوشتند، اما همه‌اش دروغ بود. دروغ شاخدار؛ مثل دروغی که در انتخابات خرداد 88 رياست جمهوری گفتند و حق مردم را خوردند.

با اين همه من که می‏دانم او کی بود و چقدر به مردم و ايران خدمت کرد. حتا اگر اين چند سطر را هم نمی‌نوشتم، مردمی که از ابتکار و همت و بزرگواری او صاحب خانه و زندگی و شغل شدند، آنها خوب می‌دانند که هژبر يزدانی چقدر به ايران خدمت کرده است. هژبر يزدانی پس از انقلاب به کُستاريکا رفت و تا همين نيم ساعت پيش در شهر سن خوزه زندگی می‌کرد. قرار است فردا او را در همان شهر به خاک بسپارند؛ در کنار مزرعه‌اش، جايی که بر تابلو بزرگی نوشته شده: سنگسر.

بن مایه
.

۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

عملیات آخوندک


عملیات آخوندک
(18 آپریل 1988 = 29 فروردین 1367)

عملیات آخوندک (Operating Praying Mantis) به تاریخ 18 آپریل 1988 توسط نیروی دریایی ایالات متحده در پاسخ به مین گذاری جمهوری اسلامی در خلیج فارس و آسیب دیدن یک ناوشکن آمریکایی به واسطهء برخورد با مین به اجرا درآمد. در 14 آپریل 1988، ناوشکن یواس‏اس ساموئل بی رابرتز (USS Samuel B. Roberts) هنگامی که مشغول انجام عملیات ارنست ویل (Operation Earnest Will = اسکورت نفتکشهای کویتی) بود، با یک مین دریایی برخورد نمود. بین سالهای 1987 تا 1988، کاروان نفتکشهای کویتی که با برافرشتن پرچم ایالات متحده تغییر ماهیت ظاهری داده بودند، توسط کشتیهای جنگی ایالات متحده اسکورت می‏شدند تا از حملات جمهوری اسلامی در امان باشند.
.
xg4u6ckghntfht8c9o8.jpg
مین های یافت شده از کشتی ایران اجر
.
انفجار مین در ناوشکن ساموئل بی رابرتز، سوراخی به قطر 25 فوت در بدنهء آن ایجاد کرد و نزدیک بود آن را غرق سازد. خدمه بدون هیچ تلفاتی زندگیشان را نجات دادند و ناوشکن در 16 آپریل 1988 به وسیلهء یک فروند یدک‏کش، به دبی برده شد. پس از مین گذاری خلیج فارس توسط نیروهای سپاه پاسداران حکومت اسلامی، نیروی دریایی ایالات متحده، چندین مین را یافته و از کار انداخت. هنگامی که شماره سریال و نوع مین‏های یافت شده با نمونه هایی که سپتامبر پیش از کشتی ایران اجر بدست آمده بود هماهنگیشان معلوم گردید، مقامات نظامی ایالات متحده جهت گوشمالی، یک عملیات نظامی را بر ضد اهداف ایران در خلیج فارس طرحریزی کردند.
.
eitwqpgj1lvytf9rvwq.jpg
تصاویری از دستگیری پرسنل کشتی ایران اجر
.
آخوندک، پنجمین درگیری بزرگ ناوگان ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم به شمار می آمد. چهارتای پیشین بدین قرار بودند:
1) نبرد چمونچین چان (جنگ کره)
2) واقعهء خلیج تونکین (جنگ ویتنام)
3) نبرد دونگ هوی (جنگ ویتنام)
4) عملیات خلیج سیدرا (در سال 1986 بر ضد لیبی)

همچنین این عملیات به عنوان نخستین نبرد دریایی ایالات متحده که با موشکهای ضدکشتی انجام گرفت، شناخته می‏شود. عملیات نظامی ایالات متحده در خلیج فارس به جمهوری اسلامی فشار آورد و باعث شد جنگ خونین و بی حاصل هشت ساله ایران و عراق پایان یابد و از اواخر تابستان 1988 جمهوری اسلامی آتش‏بس پیشنهادی سازمان ملل متحد را بپذیرد.

برخی جزئیات نبرد
به تاریخ 18 آپریل 1988 (برابر 29 فروردین 1367)، نیروی دریایی ایالات متحده به چند کشتی جنگی جمهوری اسلامی حمله کرد. همچنین جنگنده‏های به پرواز درآمده از عرشه ناوهواپیمابر یواس‏اس اینترپرایز به همراه ناوشکن محافظش یواس‏اس تراکستن نیز در این نبرد شرکت داشتند. عملیات با حملات هماهنگ دو گروه آغاز شد. گروه نخست شامل ناوشکن‏های یواس‏اس مریل و یواس‏اس لیند مک‏کورمیک و ناو آبی – خاکی یواس‏اس ترنتون بود که راهی سکوی نفتی ساسان شدند. به کارکنان سکوی نفتی نیز فرصت داده شد با یک فروند یدک‏کش پهلوگرفته در کنار سکو، از آنجا خارج شوند و جان خود را نجات دهند. اما کارکنان روی سکو به عوض اینکار با دو دستگاه مسلسل 5 اینچی و کالیبر 54 به سمت ناوشکن مریل آتش گشودند. پرسنل ناوشکن نیز مسلسل کوچکتر روی سکو را با گلوله های توپ نابود کردند. بلادرنگ تفنگداران نیروی دریایی از گروه MAGTF 2-88 بر روی سکو پیاده شدند و مواد منفجره را در سکو کار گذاشتند، به نحوی که پس از انفجار، سکو از کار بیفتد و قابل استفاده نباشد. گروه دیگر شرکت کننده در عملیات، یک رزمناور مسلح به موشکهای ضدکشتی و دو ناوشکن بود که به سکوی نفتی جزیره سیری حمله کردند.
.

k1f9n5fhse51567o25q.jpg

.
جمهوری اسلامی فورن به این حملات پاسخ داد و قایقهای تندروی مسلح به موشکهای مینی کاتیوشا را در خلیج فارس پراکنده ساخت تا به اهداف گوناگونی حمله کنند. یکی از نخستین اهداف، کشتیهایی بودند که با پرچم آمریکا یا پاناما در منطقه رفت و آمد می‏کردند. پس از حملات جمهوری اسلامی، بمب افکن های اینترودر (A-6E Intruder) متعلق به اسکادران VA-95 با همراهی یک ناوشکن نیروی دریایی به سرعت مامور مقابله با قایقهای تندرو گشتند. دو بمب افکن اینترودر به خلبانی ستوانیکم جیمز انگلر (James Engler) در سمت لیدر و ستوانیکم پاول وب (Paul Webb)، بمبهای خوشه‏ای MK-20 Rockeye را روانه قایقهای تندروی سپاه پاسداران کردند. در این نبرد، یک قایق غرق شد و چندین قایق دیگر آسیب دیدند و مابقی نیز به سمت جزیره ابوموسی فرار کردند.
.

8mqw4gdoazdq8fxecsa.jpg

.
نبرد به اسکله ها کشیده شد. مقامات جمهوری اسلامی که از عملکرد قایقهای سپاه پاسداران ناامید شده بودند، ناوچه جوشن از نیروی دریایی ارتش را به منطقه درگیری فرستادند. جوشن با ناوشکن یواس‏اس وین‏رایت و نیروهای واکنش سریع گروه چارلی درگیر شد و یک موشک ضدکشتی هارپون به سمتشان شلیک نمود. ناوشکن یواس‏اس سیمپسون در پاسخ به این درگیری، دو موشک استاندارد و وین‏رایت یک موشک استاندارد را شلیک کردند که این موشکها تنها خساراتی را به عرشه جوشن وارد ساختند اما نتوانستند آن را غرق کنند. موشک هارپون شلیک شده توسط ناوشکن یواس‏اس بگلی نیز نتوانست هدف خود را پیدا کند. (گفته می‏شود توسط آتش مسلسل پرسنل جوشن در آسمان نابود شده بود.) سرانجام ناوشکن وین‏رایت با نزدیک شدن به جوشن، آن را با آتش توپهای 5 اینچی خود غرق ساخت.

در این هنگام، دو جنگنده ایرانی فانتوم F-4E به وین‏رایت نزدیک می‏شدند. یک جنگنده بلافاصله پس از اینکه ناوشکن آمریکایی، رادار جستجوگر خود را در حالت قفل و آماده شلیک قرار داد از صحنه دور گردید. اما به سمت فانتوم دیگر که در ارتفاع بسیار پست به ناوشکن نزدیک می‏شد، دو موشک ضدهوایی RIM-66D SM-2 شلیک شد. یک موشک به درستی کار نکرد اما موشک دوم به هدف برخورد نمود.

نبرد با ورود رزمناو سهند از پایگاه نیروی دریایی جمهوری اسلامی در بندرعباس همچنان ادامه یافت. رزمناو سهند که از نظر پدافند هوایی بسیار ضعیف بود، توسط دو بمب افکن ضربتی اینترودر A-6E از اسکادران VA-95 که مشغول پرواز گشت هوایی برای ناوشکن یواس‏اس جوزف استراوس بود، مورد حمله قرار گرفت.
.
jbj7dzuxpr9vrqrvo14.jpg
آخرین لحظات ناوشکن سهند (29 فروردین 1367)
.
سهند یک موشک سی کت (SeaCat) به سمت بمب افکن های A-6E شلیک نمود و اینترودر ها نیز بلادرنگ با پرتاب دو موشک هارپون و چهار بمب هدایت لیزری AGM-123 Skipper پاسخ دادند. ناوشکن یواس‏اس استراوس نیز یک هارپون شلیک نمود. ناوشکن سهند پس از حمله روز 29 فروردین 1367، از قسمت دیواره تا پاشنه دچار آتش سوزی شدید شد. سرانجام آتش به تمامی عرشه سهند سرایت کرد و کل ناوشکن منجمله انبار مهمات آن دچار آتش سوزی شدید شد. در آخر نیز با یک انفجار بسیار شدید که در قسمت انبار مهمات آن روی داد، کشتی غرق گردید. با وجود از دست رفتن سهند که یکی از پیشرفته ترین شناورهای نیروی دریایی جمهوری اسلامی بود، مقامات جمهوری اسلامی، پافشاری شدیدی برای ادامه نبرد و ضربه زدن به ناوگان آمریکا نشان می دادند. بنابراین در اواخر روز، خواهرخوانده آن یعنی ناوشکن سبلان نیز به جنگ بی حاصل با ناوگان نیروی دریایی ایالات متحده فرستاده شد.
.
20lx4p2isgp7npo5pru.jpg
ناوشکن سبلان
.
سبلان با ورود به صحنه نبرد، یک موشک ضدهوایی به سمت بمب افکن های اینترودر شلیک نمود. خلبان اینترودر (انگلر) یک بمب هدایت لیزری را به سمت سبلان پرتاب نمود و باعث گردید سبلان در آبهای خلیج فارس از کار بیفتد و اندکی به درون آب فرو رود. سبلان با تلاش فراوان یک یدک‏کش نیروی دریایی ایران از صحنه خارج گردید و یک سال بعد با صرف هزینه های فراوان تعمیر شد و به خدمت بازگشت. بمب افکن های اسکادران VA-95 برابر دستور، به حمله ادامه ندادند. ستوان انگلر، نشان برجسته صلیب هوایی را از آدمیرال ویلیام جی کراو، سرفرماندهی وقت کل ارتش به دلیل مشارکت فعال در نبرد با ناوشکن سبلان و قایقهای جنگی جمهوری اسلامی دریافت نمود.

پیامدهای عملیات آخوندک
در پایان عملیات، نیروی دریایی ایالات متحده خساراتی به نیروی دریایی جمهوری اسلامی وارد ساخت و دو سکوی نفتی را از رده خارج نمود. اما در حقیقت خسارت اصلی به نیروی دریایی ایران وارد شد که یک ناوشکن بزرگ و یک ناوچه موشک انداز خود را از دست داد؛ زیرا که سکوهای نفتی آسیب دیده، مدتی بعد تعمیر شده و به خدمت بازگشتند. در طرف مقابل، آمریکایی ها دو خسارت را دریافت کردند: خدمه یک هلیکوپتر ضربتی کبرا متعلق به سپاه تفنگداران نیروی دریایی. هلیکوپتر کبرا متعلق به ناوشکن یواس‏اس ترنتون بود که از طرف ناوشکن وین‏رایت، مامور انجام پرواز شناسایی شده بود. این هلیکوپتر کبرا به دلیل تاریکی هوا، در 15 مایلی جنوب غربی جزیره ابوموسی به آب برخورد کرد. اجساد دو خلبان آمریکایی یعنی سروان استفن سی لسلی (Stephen C. Leslie) سی ساله و سروان کنت دبلیو هیل (Kenneth W. Hill) سی و سه ساله توسط غواصان نیروی دریایی ایالات متحده پیدا شد و لاشه هلیکوپتر نیز یک ماه بعد از آب بیرون کشیده شد. پرسنل نیروی دریایی گفته اند که بر روی بدنه هلیکوپتر، هیچگونه آثاری از خسارت ناشی از نبرد دیده نمی شد.

یک ماه بعد رزمناو دو میلیارد دلاری یواس‏اس وینسنس جهت مراقبت از ناوشکن آسیب دیده ساموئل رابرتز به منطقه خلیج فارس وارد شد. کمتر از دو ماه پس از ورود رزمناو وینسنس، این کشتی جنگی تنش در منطقه را با سرنگون کردن پرواز شماره 655 ایران ایر که در 3 جولای 1988 رخ داد و 290 مسافر بی گناه را به کام مرگ کشید، باز هم بالاتر برد. به نظر می رسید آمریکایی ها برای فشار به جمهوری اسلامی جهت پذیرش آتش بس، به سرنگونی هواپیمای مسافربری ایرباس جمهوری اسلامی اقدام کرده اند. هرچند پرسنل ناو ادعا کردند که هواپیمای ایرباس را با یک جنگنده اف-14 اشتباه گرفته بودند، اما شواهد نشان‏دهنده عمدی بودن این حمله بود.

روز 29 فروردین 1367، جمهوری اسلامی یک ناوچه، یک رزمناو، چند قایق تندرو و دو سکوی نفتی خود را از دست داد. همچنین در این روز، فاو نیز سقوط کرد و هزاران جوان بی گناه ایرانی در شهر فاو، جان خود را از دست دادند.
.

۱۳۸۹ فروردین ۲۳, دوشنبه

ميراژهاي سوخته

.
نيروي هوايي عراق در دهه 1970، قرارداد خريد جنگنده‌هاي چندماموريته ميراژ اف-1 را با فرانسويها امضا كرد و بين سالهاي 1980 تا 1988، تعداد 93 فروند جنگنده شكاري بمب‌افكن ميراژ اف-1 نوع EQ و 15 فروند نوع دوسرنشينه BQ را دريافت نمود كه جمعن 108 فروند مي‌شود. دست كم 21 جنگنده ميراژ اف-1 نيز پس از حمله ارتش عراق به كويت و تحريمهاي سازمان ملل بر ضد اين كشور، هيچگاه تحويل نشدند. عراقيها ميراژهاي اف-1 را به صورت گسترده در جنگ هشت ساله با ايران به كار گرفتند. عراق، جنگنده‌هاي ميراژ اف1 را در پنج مرحله زماني دريافت كرد و بدين جهت نمي‌‌توان تمام ويژگيهاي آنها را عين هم دانست. دو دسته نخستين ميراژها، 32 فروند بودند كه غلاف سوختگيري هوايي نداشتند. پس از مدتي، 61 فروند ديگر تحويل گشتند. آخرين دسته كه 38 فروند بودند، براي حمل و پرتاب موشكهاي ضدكشتي اگزوسه AM39 Exocet پيكربندي شدند.
.
7pavb6sz0ihxo56f6opz.jpg
عراقيها ميراژهاي اف-1 را به صورت گسترده در جنگ هشت ساله با ايران به كار گرفتند. عراق به طور معمول جنگ افزارهاي ساخت فرانسه همچون موشكهاي هوا به هوايMagic R-550 و Super 530، راكت‌اندازهاي 68 و 100 ميلي‌متري، موشكهاي ضدرادار ARMAT و موشكهاي ليزري هوا به زمين AS-30L به همراه غلاف ليزري ATLIS را حمل و استفاده مي‌كردند.
.
برخي منابع نيز گزارش كرده‌اند دسته 38 فروندي آخر، مجهز به رادار بهينه شده براي پرتاب موشك اگزوسه به نام Agave شده بودند (رادار جنگنده ضدكشتي سوپر اتاندارد) و برخي ديگر از منابع اين ادعا را رد كرده و اظهار مي‌دارند اين دسته از ميراژها رادار سيرانو 4 ام (Cyrano IVM) را در اختيار داشتند كه براي پرتاب موشكهاي اگزوسه، برخي دگرگوني‌هاي كوچك را پذيرا گشته بودند. از اين دسته 38 فروندي، 18 فروند آخري داراي گيرنده اخطار راداري ديجيتال از نوع SHERLOC بودند. پيش از آن، گيرنده اخطار راداري نوع BF بر روي جنگنده‌هاي ميراژ اف يك EQ نصب مي‌شد.
.
xcoc8o21lorawvy2fzks.jpg
میراژ F1-EQ عراقی مسلح شده با یک موشک ضدرادار ARMAT
.
تمامي ميراژهاي اف1 عراقي، شامل تك سرنشينه و دوسرنشينه‌، يك آنتن HF در قسمت دم خود داشتند. همچنين تمامي ميراژهاي ضربتي و شكاري نيروي هوايي عراق، قسمت رويشان با پوشش شكلاتي روشن و زيرشان قهوه‌اي روشن رنگ‌آميزي شده بود. ميراژهاي اف يك EQ نيروي هوايي عراق كه توانمندي پرتاب موشكهاي ضدكشتي اگزوسه را داشتند، به صورت استتار دريايي درآمده و قسمت رويشان به رنگ آبي و قسمت زيرين بدنه‌اشان، خاكستري روشن بود. ميراژهاي عراق به طور معمول جنگ افزارهاي ساخت فرانسه همچون موشكهاي هوا به هوايMagic R-550 و Super 530، راكت‌اندازهاي 68 و 100 ميلي‌متري، موشكهاي ضدرادار ARMAT و موشكهاي ليزري هوا به زمين AS-30L به همراه غلاف ليزري ATLIS را حمل و استفاده مي‌كردند. فرانسويها در سال 1988، براي مدتي از فروش موشكهاي AS-30L به عراق خودداري كردند، زيرا عراقيها نوآوري به خرج داده و با استفاده از غلاف نشانه‌روي ليزري ATLIS توانسته بودند موشكهاي روسي هدايت ليزري Kh-29L (نام ناتو = كج AS-14 Kedge) را براي حمل و پرتاب با جنگنده‌هاي ميراژ اف1 سازگار كنند.
.

kihbh7jyq2gh55enf0ix.jpg
عراقيها همچنين توانسته بودند غلاف سوختگيري هوايي ميراژ F1C-200 را بر روي جنگنده‌هاي ميگ-23 نصب كنند. توانمندي جنگنده‌هاي ميراژ اف1 عراقي پس از اينكه در سال 1991 بدست ايرانيها افتاد، از بين رفت. دولتي كه پس از صدام به روي كار آمد (دولت آقاي اياد علاوي) سعي نمود جنگنده‌هاي ميراژ اف1 تحويل نشده به عراق را دوباره براي زنده كردن نيروي هوايي عراق از فرانسه تحويل بگيرد.
.
در بين سالهاي 1982 تا 1988، (سالهاي پس از آزادسازي خرمشهر) جنگنده‌هاي ميراژ F1-EQ عراقي به شدت درگير نبرد شدند. ادعا شده كه اين جنگنده‌ها توانستند 35 جنگنده اف-4 و اف-5 و يك فروند اف-14 تامكت را در تاريخ 22 نوامبر 1982 سرنگون سازند. تعداد 7 ميراژ F1-EQ در جريان اين نبردها سرنگون شدند و تعداد زيادي از ميراژهاي آسيب ديده نيز درون هواپيماهاي باربري Il-76 به فرانسه برده شدند تا تعمير گردند. افزون بر اينها، ميراژهاي عراقي، به طور مرتب ماموريتهاي هوا به زمين را بر ضد نيروهاي ايراني به انجام مي‌رساندند و شمار زيادي موشك ضدكشتي اگزوسه را به سمت تانكرهاي نفتكش در خليج فارس كه حامل نفت ايران بودند، شليك كردند. هرچند اگزوسه بسیار دقيق بود، اما جنگ افزار نااميد كننده‌اي دیده شد. اگزوسه براي يافتن هدف، نيازمند شناورهاي بزرگ بود اما گاهي اوقات نياز بود تا به شناورهاي كوچك نيز حمله شود.
.

اگزوسه توانست خسارت بزرگي را ايجاد كند: به تاريخ 17 مي 1987، به دليل اشتباه در هدفگيري، يك فروند جنگنده Mirage F1-EQ5 عراقي، ناو جنگي يواس‌اس استارك (USS STARK) را هدف دو موشك اگزوسه قرار داد و 37 نفر از ملوانان نيروي دريايي ايالات متحده را به كام مرگ كشاند. هرچند عراقيها بلادرنگ از آمريكايي‌ها پوزش خواستند، اما اين اشتباه سبب شد نيروي دريايي ايالات متحده جهت تأمين امنيت منطقه با حضوري گسترده در خليج فارس، به ايران فشار آورده و يكسال بعد جنگ با شكست ايران در كليهء خطوط درگيري پايان پذيرد.
.

در سال 1990، ارتش صدام به كويت حمله كرد و ظرف مدت 5 ساعت، اين كشور را اشغال نمود. با اين كار، شعله‌هاي جنگ خليج فارس در ژانويه 1991 برافروخته گرديد. پس از 40 روز بمباران گسترده توسط بمب‌افكن‌هاي سنگين B-52، B-1، F-111 و F-117، سازمان ارتش عراق از هم گسست. جنگ سال 1991 خليج فارس، اوج كاري جنگنده‌هاي ميراژ اف1 بود. هر دو طرف درگير، يعني كويت و عراق داراي ميراژ اف1 بودند. تعدادي از ميراژهاي F1-CK كويتي در جريان نخستين حمله بر روي زمين از بين رفتند اما 15 فروند توانستند بگريزند و با رنگ‌آميزي نوشته «كويت آزاد» (Free Kuwait) در كنار دماغه، چندين سورتي پرواز جنگي را بر عليه ارتش عراق انجام دهند. شمار ماموريتهاي جنگي ميراژهاي كويتي نامعلوم است اما هيچكدام در جنگ سرنگون نشدند. ميراژ F1-EQ، نخستين نوع از هواپيماهاي عراقي بود كه در جنگ خليج فارس سرنگون گرديد.

جنگنده‌هاي ميراژ اف1 نيروي هوايي عراق در چندين نبرد هوایی حضور داشتند و البته تا پايان جنگ خلیج فارس نيز در تمامي آنها بازنده شدند. در همان روز نخست جنگ يعني 17 ژانويه 1991، سه فروند از جنگنده‌هاي Mirage F1-EQ نيروي هوايي عراق توسط شكاريهاي اف-15 نيروي هوايي ايالات متحده و با استفاده از موشكهاي هوا به هواي AIM-7F Sparrow سرنگون شدند. در همان روز نخست جنگ نيز يك فروند ميراژ F1-EQ به هنگام تعقيب و گريز با يك هواپيماي جنگ الكترونيك نيروي هوايي ايالات متحده از نوع EF-111 Raven به زمين خورد و نابود شد. به تاريخ 19 ژانويه 1991، دو فروند ميراژ F1-EQ ديگر عراقي نيز طعمه شكاريهاي اف-15 نيروي هوايي ايالات متحده شدند. در 24 ژانويه 1991، يك فروند جنگنده اف-15 نيروي هوايي سلطنتي عربستان سعودي، توانست دو جنگنده ميراژ اف1 عراقي را سرنگون سازد. هرچند هواپیمایی از نیروی هوایی ایالات متحده نیز وجود داشت که توانسته بود در نبرد هوایی با دو میراژ F1-EQ عراقی پیروز گردد، اما چنین پیروزی‏ای برای خلبانان سعودی، آنان را به انجام وظیفه‏شان دلگرم می‏کرد.

آخرین پیروزی در برابر میراژ F1-EQ به وسیلهء یک جنگنده اف-15 نیروی هوایی ایالات متحده در 27 ژانویه 1991 بدست آمد. با این درگیری، امتیازات F-15 در برابر Mirage F1-EQ به 8 بر صفر رسید و البته هیچ جنگندهء میراژی نیز به طور تصادفی از بین نرفت. هرچند نبرد بین عراق و نیروهای ائتلاف به روشنی نابرابر بود اما نیروی هوایی عراق نشان داد که در نبردهای هوایی بسیار ترسو است و امکان داشت جنگنده‏های میراژ F1-EQ عراقی با داشتن خلبانان کارآزموده‏تر و هدایت درست‏تر، به نتایج بهتری می‏رسیدند. دست کم یک جنگنده میراژ F1-EQ عراقی بر روی زمین توسط عملیات بمباران بمب‏افکن‏های تورنادو نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا در 17 ژانویه 1991 با بکارگیری یک بمب خوشه‏ای JP233 از بین برده شد. تا پایان ماه ژانویه 1991، در حرکتی که فقط نشاندهنده اضطراب و آشفتگی مقامات عراقی بود، شمار قابل توجهی از هواگردهای نیروی هوایی عراق، شامل 24 جنگنده میراژ اف-1، به ایران، یعنی جدی‏ترین دشمن عراق، پرواز کردند. هنوز به درستی روشن نیست که ایرانیها با جنگنده‏های میراژ اف-1 عراقی چه می‏کنند و قطعات و جنگ افزارهای آنها را چگونه تهیه می‏نمایند.


ميراژهاي سوخته
به نقل از خاطرات سرهنگ خلبان خليلي

.

گردان آموزشي – رزمي اف-14 را در اوايل سال 66 تمام كرده و جزو نفرات اول فارغ‌التحصيلي اين هواپيما بودم. هنوز مدتي از پايان آموزش نگذشته بود كه در ليست مأموريتهاي جنگي منظور شدم. دوشنبه 19 بهمن 1366 به سوي محل مأموريت راهي شدم. به طور معمول، به محض ورود به پايگاه بوشهر، توسط رئيس گروه اعزامي توجيه شديم. از نحوه گفتار او مشخص مي‌شد كه اوضاع منطقه غيرعادي است و احتمال درگيري نيز بسيار زياد است. از برنامه‌هاي توجيهي دريافتم كه تصميم گرفته شده از تردد كشتيهاي نفتكش پشتيباني شود.
.

mv71fnmk0ydff5fylyni.jpg

.
روز سه‌شنبه 20 بهمن 66 صبح زود به گردان پرواز آمديم. طبق روال كاري، هواپيماهاي آماده را به دقت بازديد كرده و تحويل گرفتيم. آن روز شور و اضطراب عجيبي داشتم و حس مي‌كردم برايم اتفاق مهمي خواهد افتاد. تقريبن ساعت 9:30 بود كه صداي زنگ آلرت افكارم را گسست. به سرعت كارهاي مربوط به پرواز را انجام دادم و پس از چند دقيقه در آسمان خليج فارس بوديم. به محض بلند شدن، رادار بوشهر، سمت ارتفاع و فركانس روز را به ما اطلاع داد و ما را به منطقه ايستايي مورد نظر هدايت كرد.

پس از گذشت چند دقيقه، مركز رادار به ما سمت جنوب را داد و خواست كه اين سمت را توسط رادار تامكت جستجو كنيم. من به آن سمت گشته و بعد از دقت زياد، شش هدف مشخص را روي صفحة رادار يافتم و مختصات آنها را به آگاهي اپراتور رادار زميني رساندم و رادار زميني نيز تأييد كرد اهداف پيدا شده، هواپيماهاي دشمن هستند. نخستين كار ما، پرواز با بيشترين سرعت و در كمترين ارتفاع بود. سپس به عنوان افسر رادار تامكت (RIO) به طرح‌ريزي چگونگي شليك موشك اسپارو پرداختم. من كه هنوز مدتي از دوره آموزشيم كه تحت نظر استاد خلبانان باتجربه جنگنده‌هاي اف-14 تامكت نمي‌گذشت و تمام آموخته‌هايم را به خوبي در ياد داشتم، به سرعت شروع به محاسبة پارامترهاي ديگري كردم و نحوه قرار گرفتن در موقعيت مناسب را به خلبان كابين جلو پيشنهاد نمودم. سپس به نزديكترين هدف كه هواپيماي سمت چپ بود، قفل راداري را شروع كردم كه به علت عمليات ضدالكترونيك جنگنده‌هاي عراقي، قفل راداري تامكت شكست.

.
wkg9cl7a4fciy535r4dj.jpg
.

بلافاصله روي هدف سمت راست قفل كردم كه آن نيز توسط اقدامات الكترونيكي جنگنده‌هاي عراقي شكسته شد. دوباره روي يكي ديگر از جنگنده‌هاي عراقي قفل كردم كه اين بار با استفاده از روشها و وسایل جنگ الكترونيك (احتمالن سامانه ضدعمل الکترونیک AN/ALQ-100 تعبيه شده در اف-14 تامكت)، هدف به صورت قفل شده باقي ماند. از رادار، تأييد انهدام آنها را پرسش كردم كه رادار تأييد كرد و من با توجه به فاصله‌اي كه با هدف داشتيم، يك موشك ميانبرد اسپارو AIM-7E-4 را در فاصلة 5/5 مايلي شليك كردم. لحظاتي بعد، نشانه نابود شدن هدف را در رادار هواپيما مشاهده كردم. هنوز از هواپيماي اولي خلاص نشده بوديم كه خلبان كابين جلو مرا متوجه يك جنگنده ديگر در موقعيت 30 درجه به راست كرد و خود نيز يكي ديگر از جنگنده‌هاي عراقي را در 30 درجه به سمت چپ ديدم. آنها با توجه به هدف قرار گرفتن هواپيماي جلويي خود، ارتفاعشان را به سرعت كم كرده و به شدت به سمت راست گردش نمودند. ما نيز در مقابلشان به سمت چپ گردش كرديم. در همين لحظات، جنگنده سمت راستي ما به طرز ناشيانه‌اي جهت گردشش را عوض كرد و با اين گردش احمقانه، ما را به راحتي در سمت ساعت 12 خود قرار داد. فاصلهء ما با جنگنده دشمن آنقدر كم شده بود كه به وضوح نوع آنها را كه ميراژ اف-1 با رنگ استتار آبي بود تشخيص دادم. در همين گير و دار، خلبان كابين جلو گفت: «موشك سايدوايندر رها نمي‌شود.» من بلافاصله نگاهي به صفحة نشاندهندهء خود كردم و گفتم: «سوئيچ در موقعيت مناسب نيست، صفحة مربوط به كنترل مهمات خود را چك كن.» همين درنگ چند لحظه‌اي باعث شد ما در بهترين فاصله براي پرتاب موشك گرماياب سايدوايندر قرار بگيريم. در اين لحظات كه من برگشته و از سمت راست مواظب پشت سر خودمان بودم كه توسط جنگنده‌هاي عراقي غافلگير نشويم، متوجه عبور دود سفيد رنگي از زير بال راست هواپيما شدم.

.

sb8lwxjemcmkeiisgo81.jpg

.
به جلو كه نگاه كردم، ديدم خلبان كابين جلو، يك موشك سايدوايندر را از پايلون سمت راست رها كرده است. موشك مستقيمن به سمت اگزوز هواپيماي عراقي رفت و آن را به تلي از آتش مبدل نمود. پس از اين درگيري متوجه شديم كه به فاصله زيادي از مرز آبي كشور دور شده‌ايم و خطر كمبود سوخت ما را تهديد مي‌كرد. همزمان با افزايش ارتفاع و آمدن روي خشكي، با حالتي بسيار هيجان زده با رادار صحبت كرديم. پس از چند دقيقه، رادار بوشهر، خبر تأييد انهدام دو جنگنده عراقي را به آگاهي ما رساند. پس از فرود در پايگاه بوشهر، مورد استقبال پرشور پرسنل گردان تعمير و نگهداري و مسئولين پايگاه قرار گرفتيم. هنوز مدتي از نشستن ما بر روي باند پايگاه بوشهر نگذشته بود كه دوباره زنگ اسكرامبل به صدا درآمد و ما به سرعت به سمت هواپيمايمان دويديم و در زمان بسيار كوتاهي خود را در پهنهء آسمان خليج هميشه فارس يافتيم. يكبار ديگر كارهاي اوليه پرواز رهگيري را انجام دادم، اما رادار تامكت هنوز چيزي را نشان نمي‌داد. با آگاهي از مسير حركت نفتكشها، به آن سمت گردش كرديم. من از فرصت استفاده كرده و بازهم با رادار تامكت، بيرون را كاويدم. گويي از غيب خبر رسيد كه از وضعيت 9 درجه بيرون بيا و به سمت جنوب شرقي گردش كن. بدون وقت همين كار را كردم. با وجود نبود انتظار حضور هواپيمايي در چنين موقعيت، چيزي در آنجا بود كه رادار تامكت آن را به روشني نشان مي‌داد. موقعيت آنها را به رادار زميني دادم. رادار هم فورن دستور انهدام آنها را صادر كرد.

حدود 7 مايلي از خط سير نفتكشها بوديم كه نگهان متوجه شديم دو جنگنده عراقي در حال شيرجه كردن روي نفتكشها هستند. به سرعت و با استفاده از افتربرنر (پس‌سوز Afterburner) به سمت آنها رفتيم و از ارتفاع خود كاستيم. آنها با مشاهده هواپيماي ما، مخالف جهت هم چرخش كردند كه به خيال خود ما را غافلگير كنند. ما با آگاهي از نيت آنها به طرف هواپيماي سمت راستي رفتيم و چون از سرعت و شتاب خوبي برخوردار بوديم، به سرعت در برد پرتاب موشكهاي گرماياب قرار گرفتيم. پيش از شليك موشك، به خلبان كابين جلو گفتم: «آنها ما را بين خود قرار داده‌اند و شماره 2 كاملن پشت سر ما مي‌باشد، ولي ادامه بده و هر وقت گفتم سريع چرخش كن.» سپس نخستين موشك سايدوايندر را شليك كرديم. هنوز موشك ما به جنگنده ميراژ عراقي نرسيده بود كه ديدم ميراژ شماره 2 خيلي به ما نزديك شده و به زودي موشك خود را شليك خواهد كرد.

چندين بار گردشهاي شديد و ناگهاني به سمت چپ و راست كرديم و اطمينان يافتيم كه ميراژ شماره 2 در هدفگيري ناتوان شده است. دوباره به موقعيت اوليه برگشتيم ولي اثري از آن دو هواپيما نبود و تنها لاشة شعله‌ور يكي از ميراژهاي عراقي را در آب ديديم. بدين ترتيب، ما در يك روز، شاهد سوختن سومين هواپيماي جنگي بعثي‌ها بوديم. اين دو درگيري در مدت كمتر از نصف روز در منطقه خليج فارس اتفاق افتاد.
.

۱۳۸۹ فروردین ۲۰, جمعه

هارپ چيست؟


تقدیم به دوستان گرامی آقایان آرسام و پارسا
این نوشتار، گردآوری و برگردان اینجانب بوده و از سایت دیگری کپی نشده است.

برنامة پژوهشي فعال نور شمالي با فركانس بالا يا High Frequency Active Auroral Research Program = HAARP پروژه‌اي است جهت كاووش درون پديده‌هاي لاية يونوسفر كره زمين. (يون كره يا يونسفر، قسمتي از فضاي اتمسفر زمين است كه از ارتفاع 25 مايل به بالا شروع مي‌شود و تا 22000 مايلي ادامه دارد.) چنين پژوهش‌هايي به منظور يافتن روشهاي كارآمدتر در ارتباطات راديويي و كاووش و نظارت در يونسفر كاربرد دارند. برنامة پژوهشي هارپ، از سال 1993 كليد خورده است و دست كم براي يك دورة بيست ساله ادامه خواهد داشت. بودجة اين پروژه به طور مشترك توسط نيروي هوايي و دریایی ايالات متحده، دانشگاه آلاسكا و آژانس پژوهش‌هاي دفاعي پيشرفته (DARPA) فراهم شده است. نخستین سامانة ويژة هارپ توسط شركت ادونسد پاور تكنولوژيز (APTI) ساخته شد و از سال 2003 تاكنون از سامانة ساخت صنايع هوافضاي بريتانيا (BAe) استفاده مي‌شود.
.

.

پايگاه هارپ
پايگاه ويژة هارپ در شمال منطقة گاكونا (آلاسكا) و به طور دقيق در غرب پارك ملي رانگل ساينت الياس قرار گرفته است. در اين منطقه كه داراي فضاي بهم فشرده مي‌باشد، تعداد بيش از 180 آنتن به صورت عمودي بر زمين، رديف شده‌اند. مجموعه آنتن‌هاي سامانة هارپ، در سايت پيشين رادار OTH (راداري دوربرد با ديد فراتر از افق) نهاده شدند. ساختمان بزرگي كه براي رادار OTH ساخته شده بود، اكنون مكان كنترل سامانة هارپ، دفتر كار و خدمات وابسته به آن مي‌باشد. نخستين سامانة هارپ، جستجوگر يونسفر (Ionospheric Research Instrument = IRI) مي‌باشد كه يك فرستندة فركانس بالا (HF) جهت ايجاد دگرگوني موقت در لاية يونسفر است. بررسي و مطالعة داده‌هاي تغيير يافته، به شناخت بهتر طبيعت كاري يونسفر كمك شاياني مي‌نمايد.
.

پايگاه هارپ در شمال منطقة گاكونا (آلاسكا) و به طور دقيق در غرب پارك ملي رانگل ساينت الياس قرار گرفته است.
.

به هنگام كاوش در يونسفر، سيگنالهايي كه توسط سامانة ترانسميتر (فرستنده) توليد شده‌اند به آنتن‌ها فرستاده مي‌شوند تا به سمت بالا ارسال گردند. تنها قسمتي اندكي از اين سيگنالها در ارتفاع بين 100 تا 350 كيلومتر جذب مي‌شوند كه اين مقدار، بستگي به فركانس عملياتي دارد و در يك حجم اندك، حدود صدها متر با ضخامت بالا و ده‌ها كيلومتر در عمق بالاي سايت هارپ را شامل مي‌شود. شدت سيگنال HF فرستاده شده به لاية يونسفر، كمتر از 3 ميكرو وات بر سانتي‌متر مربع مي‌باشد كه ده‌ها هزار مرتبه كمتر از تشعشعات طبيعي الكترومغناطيسي نور خورشيد است كه به زمين مي‌رسد و صدها مرتبه كمتر از ميانگين انرژي طبيعي اشعه فرابنفش (UV) خورشيد مي‌باشد كه در اين لايه توليد مي‌گردد.
.

نمودار تأثیرگذاری پرتوهای تابانیده شده به لایه یونسفر
.

سيگنالهاي ارسالي به يونسفر، تأثيرات بسيار اندكي دارند، با اين حال همين تغييرات اندك، اثراتي بر روي سامانه‌هاي بسيار حساس نصب شده در مجموعة هارپ برجاي مي‌گذارند و اين مشاهدات، امكان بدست آوري اطلاعاتي دربارة ديناميك پلاسما را فراهم مي‌سازند و نگرش نويني را در زمينة پردازش‌هاي متقابل بين كره زمين و فضاي پيرامونش در اختيار قرار مي‌دهند.
.

.
ساختمان مجموعة هارپ شامل سه بخش جداگانه مي‌باشد. ساختمان DP يا Developmental Prototype كه شامل 18 واحد آنتن است، در شش رديف سه ستونه آرايش داده شده است. اين آنتن‌ها، توسط سرچشمة الكتريكي 360 كيلوواتي تغذيه مي‌شوند. فرستنده DP تنها براي سنجش ابتدايي لايه يونسفر كاربرد دارد.
.

.
.ساختمان FDP يا Filled Developmental Prototype شامل 48 واحد آنتن است كه در هشت رديف شش ستونه رديف شده‌اند و از سرچشمة الكتريكي 960 كيلو واتي تغذيه مي‌گردند. به دور از انصاف است كه اين سامانه‌ها را با ديگر سيستم‌هاي گرم‌كنندة يونسفر برابر دانست. در چند سال اخير، از اين سامانه براي انجام چندين آزمايش علمي موفقيت‌آميز و همچنين كاوش در لاية يونسفر بهره گرفته شده است.

ساختمان FIRI يا Final IRI آخرين سازة هارپ به شمار مي‌رود. در اين مجموعه 180 واحد آنتن قرار گرفته است كه در 12 رديف 15 ستونه چيده شده‌اند كه تا 31 دسي‌بل را در اختيار قرار مي‌دهند. يك فرستندة پرقدرت 3.6 مگاواتي (3600 كيلووات) نيز آن را تغذيه مي‌كند.

سرجمع توان پرتوي خروجي (ERP) برابر 3981 كيلو وات يا 96 كيلودسي‌بل وات مي‌گردد. تا پايان تابستان 2005، تمامي آنتن‌ها در اين مكان قرار داشتند اما آخرين دستة فرستنده‌ها هنوز تعبيه نگشته بودند. در مارس 2007 و با تكميل فاز آخر، مجموعة آنتن‌ها تحت آزمايشهايي قرار گرفتند كه به بهره‌برداري مفيد از آنها كمك شاياني مي‌نمود.

فركانس خروجي مجموعه آنتن‌هاي هارپ در محدودة بين 2.8 تا 10 مگاهرتز قرار دارد. اين طيف فركانس، بالاي فركانس گيرنده‌هاي راديويي AM و پايين‌تر از فركانس C-Band قرار مي‌گيرد. هارپ تنها براي فرستادن فركانس در اين طيف مجوز دارد، با اين حال هنگامي كه سامانة IRI سرگرم كار است، پهناي باند به 100 كيلوهرتز يا كمتر نيز مي‌رسد. سامانة IRI قادر است پرتوي خود را به صورت پيوسته (CW) يا ضرباني (Pulse) در 100 ميكروثانيه بفرستد. پرتوافكني پيوسته يا CW به طور معمول جهت ايجاد دگرگوني در لاية يونسفر به كار گرفته مي‌شود، در حالي كه پرتوهاي ضرباني كوتاه (Short Pulse) كه طي يك فركانس مشخص تكرار مي‌شوند، سامانة IRI را به عنوان يك سيستم راداري پرقدرت به كار مي‌اندازند.


به وجود آوردن دگرگونی در لایه یونسفر، یکی از کارکردهای سامانه هارپ است.
در این الگو، گداخته شدن لایه یونوسفر را می بینید.


پژوهشگران قادرند سيستم هارپ را با هر دو گونة فرستادن پرتوها به كار اندازند، يونسفر را براي مدت زمان مشخصي دگرگون كنند، سپس ميزان تأثيرپذيري تغييرات بدست آمده توسط پرتوهاي ضرباني را اندازه بگيرند.


ستيز بر سر هارپ


آیا کارکرد باعث افزایش زمین لرزه ها شده است؟!
پس از اينكه نگراني فيزيكدانان در مورد هارپ فزوني گرفت، بحث و ستيز بسيار شديدي به وجود آمد ...

.

.

دلایل نكوهشگران هارپ

هزينة سنگين و بيهوده
ارزش ساختمانها و تأسيسات وابسته به مجموعة هارپ، از هزينة تمامي سامانه‌هايي كه در گوشه و كنار جهان براي چنين آزمونهايي ساخته شده است، بيشتر است. همانطور كه پيشتر خوانديم، هارپ در محل ساختمان و تأسيسات پيشتر ساخته شده جهت رادار دوربرد OTH نصب شده است.
.
كاربرد جنگي
با روشن شدن اينكه آنتن‌هاي هارپ مي‌توانند به عنوان يك جنگ افزار به كار گرفته شوند، اهداف مد نظر در پشت راه‌اندازي هارپ، موضوع بحث‌هاي جدال‌انگيزي در دهه 1990 گرديد. گروهك كوچكي از فيزيكدانان آمريكايي صاحب‌نظر در دانش هوافضا، در برخي مجله‌هاي علمي وزين همچون فيزيكس اند سوسياتي (Physics and Society)، نقدهاي خود را مبني بر اينكه هارپ مي‌تواند به عنوان يك روش كاونده جهت نابودسازي يا از كاراندازي فضاپيماها و قطع گستردة ارتباطات راديويي بر روي بخش بزرگي از كره زمين به كار رود، به چاپ رساندند. اما فيزيكداناني كه امروزه نگراني اندكي از كاربرد جنگي هارپ دارند، از اين بيم دارند كه در آينده با گسترش سامانه، هارپ به شكل يك جنگ افزار مورد آزمايش قرار گيرد؛ به ويژه اينكه بودجة هارپ توسط دفتر پژوهشهاي نيروي دريايي و لابراتوار پژوهشهاي نيروي هوايي ايالات متحده فراهم مي‌گردد.
.

.
وابستگي كاركردهاي هارپ با امور جنگي، توسط دانشمند فيزيكدان، پروفسور برنارد ايستلوند بيان گرديد. وي كسي بود كه در دهه 1980 برخي از جنبه‌هاي پشت پردة هارپ را فاش نمود و استفاده از امواج با فركانسهاي راديويي بسيار بالا را جهت وارد آوردن نيرويي با توان زياد به لاية يونسفر پيشنهاد داد. اين امر باعث سرازير شدن انرژي فراوان به الكترونها و يونها مي‌شد و در نتيجه موشكهاي دوربرد زمين به زمين دشمن متلاشي مي‌شدند و ارتباطات ماهواره‌اي نيز دچار گسست مي‌گشتند.
.

طرحی از یک ماهواره مجهز به سامانه دفاع لیرزی

.
ارتش ايالات متحده به اين ايده به عنوان يك جايگزين جهت طرح ليزري دفاع استراتژيك (SDI) علاقمند شد. با اين حال، ايده‌هاي پروفسور ايستلوند به دليل دگرگوني‌اي كه در طرح دفاع استراتژيك پديد آمد و آن را به يك طرح بسيار محدود شده كه امروزه به نام طرح ملي دفاع موشكي مي‌شناسيم تبديل كرد، كنار گذاشته شد. پيمانكاري نيز كه براي ساخت هارپ درنظر گرفته شده بود، هرگونه حق امتياز پروفسور ايستلوند را در طراحي سامانه ناديده گرفت.

پس از اينكه نگراني فيزيكدانان در مورد هارپ فزوني گرفت، بحث و ستيز بسيار شديدي به وجود آمد. در سپتامبر 1995، كتابي تحت عنوان «فرشتگان با اين هارپ بازي نمي‌كنند: پيشرفت در تكنولوژي تسلا» (Angels Don't Play This AARP: Advances in Tesla Technology) به چاپ رسيد. نويسندة اين كتاب، آموزگار سابقي بود به نام Nick Begich . وي در اين كتاب به روشني و با دلايل علمي اثبات كرده است كه پروژة هارپ در مرحلة كنوني نمي‌تواند جهت يك جنگ ژئوفيزيكي به كار گرفته شود.
.
نگراني پارلمان روسيه
در آگوست 2002، نداي نگراني‌هاي بيشتر در مورد تكنولوژي هارپ از مجلس دوماي روسيه به گوش رسيد. كميتة دفاع و روابط بين‌الملل مجلس دوما، گزارشي نگران كننده را در مورد هارپ به چاپ رسانيد و با امضاي 90 نمايندة مجلس به پرزيدنت ولاديمير پوتين پيشكش كرد.

در اين گزارش چنين نوشته شده بود:
«ايالات متحده، جنگ افزار ژئوفيزيكي جديد و كاملي اختراع كرده است كه به وسيلة امواجي با فركانس به لاية مياني كرة زمين نفوذ مي‌كند... ارزش اين جنگ افزار را مي‌توان با دوران گذر از سلاحهاي سرد به سلاحهاي گرم يا سلاحهاي معمولي در برابر سلاحهاي اتمي سنجيد. اين گونه از جنگ افزارها با تمامي جنگ افزارهايي كه تاكنون جهت نفوذ در لاية مياني اتمسفر زمين ساخته شده‌اند تفاوت دارد.»

با تمامي اين گفته‌ها، با توجه به مدت زماني كه دولت روسيه براي دخالت در اين موضوع اختصاص داده بود، ممكن بود مسأله هارپ به يكي از موضوعات مورد بحث در جريان گفتگوهاي بين روسيه و آمريكا بر سر پيمان منع موشكهاي ضدبالستيك در ژوئن 2002 گردد. اين وابستگي زياد بين پيمان منع موشكهاي ضدبالستيك و سامانة هارپ در آوريل 1997 به طور رسمي توسط وزير دفاع ايالات متحده و بر اساس توانمندي يك جنگ افزار الكترومغناطيسي مطرح شد. خود روسها داراي سامانه‌اي به قدرت هارپ هستند و از آن براي گداختن لاية يونسفر استفاده مي‌كنند. اين سامانه سورا (Sura) نام دارد كه در 150 كيلومتري شهر Nizhny Novgorod قرار گرفته است.
.
حاميان هارپ
موارد اعلام شده به وسيلة نكوهشگران هارپ، از سوي مدافعين آن رد شده‌اند؛ زيرا به نظر آنان، ميزان انرژي‌اي كه به وسيلة سامانة هارپ پخش مي‌گردد از انرژي‌هاي بزرگي همچون امواج راديويي كهكشان و صاعقه بسيار كمتر و ناچيزتر است. دانشمندان انستيتو ژئوفيزيك دانشگاه Fairbanks در آلاسكا، ميزان انرژي هارپ را با غوطه‌ور ساختن يك گرمكن كوچك برقي در داخل رودخانه‌اي بزرگ همسان دانسته‌اند. از آنجايي كه لاية يونسفر به طور طبيعي در معرض آشفتگي‌هاي نامنظم قرار مي‌گيرد، مدافعين هارپ بيان مي‌كنند كه هر دگرگوني غيرطبيعي در اين لايه نيز در ظرف چند ثانيه يا دقيقه به شكل طبيعي از اين لايه پاك خواهد شد.
.

تصویری از گداختگی لایه یونسفر به وسیله سامانه هارپ
.

آزمايشات گداختن لاية يونسفر به وسيلة Arecibo Observatory به انجام مي‌رسد و رادار incoherent scatter اندكي مدت بعد، ميزان دگرگوني را به نمايش خواهد گذاشت (نزديك به يك ساعت). لاية يونسفر در طي همين مدت به وضعيت عادي و پيش ازگداختگي برمي‌گردد. به عنوان نمونه، سامانة هارپ تواني به قدرت 3.6 مگاوات را توليد مي‌كند. 3.6 مگاوات در برابر انرژي‌هايي كه به وسيلة خورشيد به طور دائم به كره زمين و يونسفر مي‌رسند ميزان بسيار بسيار ناچيزي به حساب می‌آید. گذشته از اينها، حاميان هارپ بيان مي‌دارند كه فعاليتهايشان، از زمان راه‌اندازي سامانه به طور كامل در ديدگاه عموم بوده است و تمامي كارهايي كه انجام گرفته به دقت به ثبت رسيده و در دسترس قرار دارند و دانشمندان بدون پوشش امنيتي، حتا براي خارجي‌ها، همواره در دسترس هستند. ابزارآلات هارپ، به طور معمول در مكانهايي باز تعبيه شده‌اند و در زمان كاركردشان، هر فرد غيرنظامي اجازه دارد از تمامي قسمتها ديدن نمايد.

آيا برخی زمين‌لرزه‌ها و ساير پديده‌هاي ناشناخته، به كاركرد هارپ وابسته است؟
بر اساس نظریه «زمین ساخت صفحه‌ای»، باید انتظار داشت که پراكندگي زمین‌لرزه‌ها در جهان تصادفی نباشد و در منطقه‌هایی که محل رها شدن انرژی است متمرکز باشد. با مشخص کردن مرکز زمین‌لرزه‌های به وقوع پیوسته در جهان بر روی نقشه‌ای که مرز این صفحه‌ها را نشان می‌دهد، می‌توان نقشه‌اي از الگوی لرزه‌خیزی جهان بدست آورد. البته با نظریه زمین‌ساخت صفحه‌ای همواره نمی‌توان الگوي مناسبی از وقوع این زمین‌لرزه‌ها را ارئه داد. در این موارد از سایر نظریه‌های معتبر می‎توان استفاده کرد. یکی از این نظریه‎ها، پس از وقوع زمین‏لرزه مهيب سال 1906 سانفرانسیسکو و آثار به جای مانده از آن بيان گرديد.
.

عکسی از شهر سانفرانسیسکو پس از زمین لرزه بسیار مهیب سال 1906

.این نظریه را می‎توان در پنج بند به صورت زیر بیان کرد:
* ترک خوردن سنگها که باعث زمین‎لرزه‎های زمین‎ساختی می‎شود، نتیجه وارد آمدن نیروهایی بیش از توان سنگها است.
* جابه‏جایی در سنگها به هنگام ظهور ترکها ناگهان ایجاد نمی‎شود، بلکه حداکثر جابجایی طی مدتی کم و بیش طولانی و به تدریج ایجاد خواهد شد.
* تنها انتقالی که به هنگام وقوع زمین‎لرزه‎ها ایجاد می‎شود، باز پس زدنهای ناگهانی دو طرف ترکها در راستای رها ساختن نیروها است. این جابجایی تا چند کیلومتری گسترش پیدا می‎کند.
* ارتعاشهای زمین‎لرزه از سطح این ترکها آغاز می‎شود.
* درست پیش از آغاز گسیختگی در سنگها، انرژی که توسط رویداد رها خواهد شد در سنگ ذخیره شده است.


با استفاده از این نظریه و سایر نظریه‎هاي علمي، می‎توانیم رویداد زمین‎لرزه‎ها در نقاطی دور از محل برخورد صفحه‎های سنگ کره را توجیه کنیم.


تصویری گرافیکی از یک گسل لرزه زا
حدود 97 درصد خاک ایران، مستعد زمین لرزه ای به قدرت بیش از 6 ریشتر می باشد!
.

همانطور كه در نوشتار خوانديم، توان خروجي آنتن‌هاي هارپ 3981 كيلووات است. شدت سيگنال HF فرستاده شده به لاية يونسفر، كمتر از 3 ميكرو وات بر سانتي‌متر مربع مي‌باشد كه ده‌ها هزار مرتبه كمتر از تشعشعات طبيعي الكترومغناطيسي نور خورشيد است كه به زمين مي‌رسد و صدها مرتبه كمتر از ميانگين انرژي طبيعي اشعه فرابنفش (UV) خورشيد مي‌باشد كه در اين لايه توليد مي‌گردد. چنين نيروي اندكي حتا اگر قسمت بزرگي از آن جذب نشده به سمت زمين بازتابش گردد، بازهم قادر نيست تآثيري بر آزاد شدن نيروي ذخيره شده در پشت گسلها و صخره‌هاي شكستة اعماق زمين بگذارد. بيشتر نيروهايي تأثيرگذار بر زلزله كه تاكنون شناخته شده‌اند، شامل نيروي ايجاد شده پس از آبگيري سدها، انفجارهاي اتمي و ساير انفجارهاي پرقدرت در اعماق زمين مي‌باشد كه مي‌توانند باعث تحريك گسلها براي آزاد كردن انرژي ذخيره شده در صخره‌هاي و صفحات متحرك زمين گردند. اما مي‌توان احتمال افزايش نور فرابنفش خورشيد در مكان بازتابش شده پرتوهاي هارپ را با رفتار غيرعادي دلفينها و نهنگها در خليج‌فارس و استراليا درنظر گرفت.
.

دیاگرام کارکرد هارپ بر لایه یونسفر
.


پیوندها:
پارلمان اروپا: هارپ اهداف نظامی دارد و مشکوک است
ردپای هارپ آمریکا در زلزله هائیتی
آمریکا در صدد ایجاد زمین لرزه در ایران است
.